part 5 a little messy

5K 803 89
                                    

Jungkook pov:

جلوی امارت کیم ایستاده بودم و منتظر تهیونگ بودم

قرار بود برای مراسم ازدواج باهم فالس* برقصیم

امروز هم روزیه که قراره براش آماده بشیم

حتی تصورشو نمیکردم یروزی با تهیونگ برقصم
اونم رقص فالس!

ولی کار زیرکانه ایه، رقص فالس آدم رو غرق در احساسات میکنه و اکثرا بین زوجا صورت میگیره

این نمایش خوبی میشه برای بقیه خانواده ها

حتی اگه اتحاد کنیم و دوتا جوون رو بهم برسونیم هنوزم ترس و تردید توی دل مردم وجود داره

و این رقص نمایشی میشه برای قلب اونا
هر قدممون قلبشون به لرزه در میاره

به اطرافم نگاه کردم

عمارته زیبایی بود، سرشار از حیات بود
گل و گیاه از همه طرفش میبارید

دقیقا مثل عمارت های دیگه
ولی..
یچیزی کم بود
خدمتکار های که از همجا میریختن بیرون
باغبونا، محافظا، آشپزا! اثری از هیچکدومشون نبود

انگار تو اون عمارت به این بزرگی فقط چند نفر توش زندگی میکنن

نگاهی به بادیگارد های سیاه پوشم کردم
با اتفاقی که دیروز افتاد خیلی فکرم درگیر این موضوع شده بود

تهیونگ دیروز تنها اومده بود
برای همین تصمیم گرفتم امروز تعداد کمتری بادیگارد دور خودم بریزم

با شنیدن قدم هایی از سمت در عمارت، حواس پرت شدم رو جمع کردم

تهیونگ بود..

ولی..

متفاوت..

تیشرت گشاد روشنی تنش بود با یه شلوارک آبی
داشت با دمپایی سمت من میدویید

موهاش بهم ریخته بود و صورتش انگار پف داشت
یعنی از خواب بیدار شده بود؟

شخصه دیگه ای هم دنبالش میکرد
خانم تقریبا میان سالی بود که به خدمتکار ها میخورد

برای اینکه کار تهیونگ رو راحت تر کنم رفتم جلوتر

تهیونگ با نفس نفس حرف زد:
+مگه قرار..‌.نبود ی..یساعت دیگه بیای؟

خانوم پشت سرش به دنباله اون حرف زد:
£ تقصیر منه..من ساعتو اشتباه بهتون گفتم.. خیلی متاسفم

تهیونگ دستی رو کمر زن پیر کشید
+اشکالی نداره بالاخره اتفاق میوفته خودتو نگران نکن

اینطور که معلومه تهیونگ آماده نیست
فکر کنم باید بیشتر منتظر بمونم
هنوز داشت به اون خدمتکار دلداری میداد

نگاهی بهش انداختم
تیپ و لباسی که تنش بود کاملا متفاوت با دیشب بود
اصن انگار یه آدم دیگه بود

FUCK YOU Where stories live. Discover now