آخی زیر لب گفت
بیاد آورد که همسرش زخمیه!
ممکنه پاش دوباره خونریزی کرده باشهسعی در بلند شدن داشت که متوجه برخورد چونش با موهای نرم تهیونگ شد
چند لحظه مکث کردتهیونگ مثل یه کوالا بهش چسبیده بود
از شدت کیوت بودن تهیونگ گونه های جونگ کوک قرمز شد
لبخندی زد
نگاهی به پاش انداخت و خونریزی نداشت پس نیازی ندید این موقعیت خوب رو خراب کنه
به آرنجش تکیه داد و با لبخند به تهیونگ خیره بود
از این اتفاق به بهترین شکل ممکن لذت میبردآروم آروم متوجه نفس های سنگین تهیونگ شد
دستی رو کمرش کشیدبدن امگاش داشت میلرزید!
سریع بلند شد و تهیونگ رو از خودش فاصله داد
چشمای امگاش بسته بود و آزرده بنظر میومدتهیونگ.. غش کرده بود؟
به پهلو، همسرش رو به خودش تکیه داد
با دستش دمای بدنش رو چک کرد
تب نداشت..
برعکس
بدنش داشت یخ میزدبارها احتمال داده بود شاید هیتش باشه
ولی هیچ رایحه ای از خودش خارج نمیکرد و دمای بدنش هیچ نشونه ای از تب و گرما نمیدادنمیتونست اینجا تنهاش بزاره و بره مادرشو خبر کنه
باید چیکار کنه؟!زمزمه تهیونگ، توجه جونگ کوک رو کامل به خودش جلب کرد
تهیونگ التماس آب میکردالفا زیر لب گفت:
_آب..؟
اب از کجا بیارم؟!تهیونگ رو روی تخت گذاشت
دستش لرزونش رو فشردتهیونگ توی خواب ناله های دردناکی میکرد که قلب جونگ کوک رو به آتیش میکشید
با چهره غمگین از امگاش خواست منتظرش بمونه
_زود برمیگردمجونگ کوک به سرعت خودشو توی راهرو رسوند
انتهای راهرو خدمتکاری رو دید که باز با سینی شیرینی به سمتش میومدجونگ کوک با قدمهای سریع به سمتش دوئید
همون خدمتکار چند دقیقه پیش بودشونه هاشو گرفت و تو چشماش زل زد
_میدونم عجله داری ولی ازت یه خواهشی دارم
با سریعترین سرعت ممکن برام یه لیوان آب بیارخدمتکار توی سکوت سرشو بالا پایین کرد
سینی شیرینی رو نزدیک دیوار گذاشت و از راهی که اومده بود برگشتجونگ کوک همونجا منتظر موند
دقایقی نگذشته بود که خدمتکار با یه بطری آب معدنی برگشت
نفس نفس میزداز دور شروع به صحبت کردن کرد
& اگه لیوان میاوردم نمیتونستم بدوئم برا همین آب مع-
![](https://img.wattpad.com/cover/283209107-288-k155365.jpg)
YOU ARE READING
FUCK YOU
Fanfiction_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟ +شما آروم باشین یه لحظه _تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟ +تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش _مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما...