part 37 uninvited guests

2.5K 382 80
                                    


جونگکوک::

با کمی دودلی گوشیم رو سایلنت کردم و سمت تهیونگ رفتم
تهیونگ هنوز به پهلو روی کاناپه دراز کشیده بود
از حرکات نرم قفسه سینش میشد فهمید که خوابش برده

دو دقیقه هم از دراز کشیدنش نگذشته بود
لبخندی زدم.. مهم نبود تو چه وضعیتی بودم.. دیدن اون همیشه خوشحالم میکرد

آروم دستم رو زیر سرش گذشاتم و دست دیگه‌م پاهاش رو گرفت

بلندش کردم و سمت اتاق راهی شدم

راه زیادی روو طی نکردم چون اتاقا نزدیک هم بود
تهیونگ رو آروم جوری که بیدار نشه روی تخت گذاشتم و پیشونیش رو بوسیدم

آبی که گوشه دهنش جاری شده بود رو تمیز کردم و روش پتو کشیدم

حرکتی کرد و چشماشو کمی باز کرد
تو حالت خواب و بیداری فحشی بهم داد و بلافاصله دوباره خوابش برد

با لبخند آهی کشیدم و کتاب شیرینی پزی رو از کنار پنجره برداشتم
همزمان نگاهی به بیرون انداختم و بادیگارد ها رو چک کردم
همشون با تمام تمرکز مراقب خونه بودن..

با دیدن اونا نگرانیم کمی کمتر شد
همین چند دقیقه پیش مادرم زنگ‌ زده بود
اما اصلا علاقه ای به ارتباط داشتن با اونا ندارم

ولی اگه اون کسی باشه که بخواد به تهیونگ صدمه بزنه چی؟

بعد از کاری که تهیونگ‌ باهاش کرد مطمئنم خونش به جوش اومده

نگران دستی روی صورتم کشیدم و قفل پنجره رو دوباره چک کردم

با کتاب توی دستم کنار تهیونگ دراز کشیدم

نوری مهتابی که از پنجره میومد اتاقم رو روشن کرد
برای همین به راحتی میتونستم کلمات کتاب رو ببینم

کتاب رو ورق زدم و دستور پخت های متنوع صفحات رو یکی یکی با دقت خوندم

و بالاخره یکی رو انتخاب کردم تا فردا براش درست کنم
همراه با ورق زدن کتاب موهای تهیونگ رو نوازش میکردم

کتاب رو بستم و کنار تهیونگ دراز کشیدم
خیلی آروم اون رو دررآغوشم فرو بردم و موهاش رو بوسیدم

هر ثانیه که میگذشت تصوارت بد تری توی ذهنم شکل میگرفت

هر بار که چشمام رو میبستم و چهره گریون تهیونگ رو میدیدم که با بدنی آغشته به خون در آغوشم بود

بارها از خواب بیدار شدم
عرق سرد روی پیشونیم بود و با وحشت دنبال تهیونگ میگشتم
و اون رو جای خودش، میون دستام پیدا میکردم..

شب حتی نتونستم یک دقیقه پلک هام رو روی هم بزارم

صبح با چشمایی ورم کرده بیدار شدن تهیونگ‌ رو تماشا میکردم
در آغشوم بود که بدنش رو کش داد و چشماش رو مالید
لبخندی زد و با صدای خواب آلودش گفت:
+صبح بخیر

FUCK YOU Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora