part 41 how dare you!?

2.5K 455 119
                                    

نیمه های شب بود
تهیونگ دستش رو بهم گره زده بود و با ابرو هایی درهم به پنجره اتاق خیره بود

برف زمین رو پوشونده بود و باد سردی درختان رو به لرزه در می آورد

تهیونگ نیم ساعت پیش بیدار شد و با جای خالی جونگکوک مواجه شد!

بیاد داشت که با قاطعیت بهش گفته بود که‌ از تنها بیدار شدن متنفره

و جونگکوک هم بهش قول داده بود که هر روز وقتی بیدار میشه اولین چیزی که میبینه چهره جونگکوک باشه

ولی امشب اون قولش رو شکسته بود

اول که بیدار شد کمی فکر کرد
شاید یه کاری داشته یا گرسنه بوده و مجبور شده بره بیرون

ولی دیگه زیادی دیر کرده بود!
پتو رو کنار زد و بدن سنگینش رو از تخت بیرون کشید

از اتاقش بیرون رفت و توی راهرو هایی که با نور شمع روشن بود دنبال جونگکوک گشت

سونگ هی عاشق شمع بود عاشق بویی که تولید میکردن و نور خاصی که داشتند

اتاقش رو بیشتر اوقات با شمع روشن میکرد و از این کارش لذت میبرد

بعد از به کما رفتنش
جین‌ تمام راهرو ها رو با شمع پر کرده بود..

دردی که در کمرش پیچید چهرش رو درهم کرد
کمتر از یک ماه دیگه باید زایمان میکرد

با یاد آوری زایمان دردناک جین جلوی چشماش لرزی به تنش افتاد

استرس زیادی داشت و نمیدونست باهاشون چیکار کنه

فکر اینکه شاید نتونه از پسش بر بیاد اذیتش میکرد و نگرانش کرده بود

اهی کشید و جلوی اتاقی ایستاد
صدا های آشنایی شنید

در نمیه باز بود

تهیونگ در رو کمی باز تر کرد و دیدن اون سه نفر در حال نوشیدن عصبانیتش رو بیشتر کرد

اونا دقیقا داشتن چه غلطی میکردن؟!

جین به نامجون تکیه داده بود و هردوشون لیوانی که با نوشیدنی قرمزی پر شده بود در دست داشتند

تهیونگ حدس میزد واین باشه..

عصبی جونگکوک رو نگاه کرد که حواسش اصلا به تهیونگ نبود

آبجویی دستش بود و داشت مینوشید

آبجو!

تهیونگ عاشق آبجو بود!

ولی از بعد حاملگیش حتی یه قطره هم ننوشیده بود

اما حالا جونگکوک با تمام بی شرمیش مست کرده بود!

درحالی که همسر حاملش داره تمام سختی ها رو پشت سر میزاره و روزی هزار بار هوس(هوص؟ حوس؟ حوث؟هوث؟ حوص؟ودف) نوشیدن میکنه!

FUCK YOU Where stories live. Discover now