part 11 i hate you!

4.3K 774 332
                                    

همچی توی یک ثانیه اتفاق افتاد

جونگ کوک مچ دست تهیونگ رو گرفته بود تا از برخورد گلدون با سرش جلوگیری کنه

قطرات اب یکی یکی از گلدون وارونه خالی میشدن

آستین تهیونگ خیس آب بود

با نفس های سنگینش به جونگ کوک با چشمایی که فقط خبر خشمش رو میرسوندن خیره شده بود

جونگ کوک متعجب از اتفاقی که افتاده بود فقط ساکت بود

تهیونگ اول سکوت رو شکوند
+جونگ کوک ازت متنفرم..
متنفرم از دیدنت
متنفرم از صدات
متنفرم از قیافت
متنفرم از وجودت!
توام هیچ فرقی با بقییشون نداری
دقیقا مثل آلفای اون رستوران!

جونگ کوک فقط تو سکوت بهش خیره شده بود

+خاک تو سر من که فکر کردم شاید فرق داشته باشی
ولی..
توام همونی

تهیونگ دستش رو پایین اورد
ولی جونگ کوک مچ دست تهیونگ رو رها نکرد

+مثل همشون عوضی
مثل همشون مزخرف
مثل همشون فقط یه تیکه آشغالی!

جمله اخرش رو بلند تر گفت

مچ دستش رو محکم کشید
گلدونی که گلای داخلش رو زمین بودن رو روی میز گذاشت

بدون هیچ صدایی از دید جونگ کوک ناپدید شد
جونگ کوک هنوز به اون گلدون نگاه میکرد

حرفایی که تهیونگ زد درست بود..
اون نباید همچین حرفی میزد
عصبانی از اشتباهی که کردی بود لگدی به میز زد
گلدون روی زمین افتاد ولی نشکست..

روی مبل نشست و به موهای بهم ریختش چنگ زد

غرق بود در پشیمونی
پشیمونیی که هیچ فایده ای نداشت..

حرف هایی که زد، دقیقا مثل مرد منفوری بود که توی اون رستوران دید

دقیقا مثل حرف های پدر و مادرش راجب پسرعموی دوست داشتنیش..

اون تهیونگ رو بخاطر هویتش تحقیر کرد
این چیزی نبود که انتظار داشت

شب اول بعد از ازدواجشون.. نباید اینطوری میگذشت

اگه میخواست زندگی خوبی بسازه این شروعی نبود که باید داشت

این کاری نبود که باید انجام میداد

این اتفاقی نبود که باید میوفتاد

چرا..
چرا باید اینطوری میشد

اگه فقط..
اگه انقد عجله نکرده بود

شاید اگه زیاد سمجی نمیکرد و از گذشته تهیونگ نمیپرسید

شاید اگه کمی منتظر میموند
تهیونگ خودش براش تعریف میکرد..

پشیمون بود اما غرورش اجازه عذرخواهی رو بهش نمیداد

FUCK YOU Where stories live. Discover now