تهیونگ روی زمین نشسته بود و بند کفشش رو سفت میکرد
با صدای تقریبا بلندی که بخاطر کم خوابیش کمی خش داشت جونگ کوک رد صدا زدصدای جونگ کوک از اتاق خواب شنیده شد که جواب میداد و چند ثانیه بعددصدای قدم هاش شنیده شد
تهیونگ بلند شد و پیراهنش رو صاف کرد
دستی به موهای تیرش کشید+کجایی پس؟!
جوابی نشنید
+جونگ کوک! داره دیرمون میشه
بلافاصله صدای جونگ کوک شنیده شد
_اومدم اومدمجونگ کوک با موهای بهم ریخته از اتاق خواب بیرون اومد
تهیونگ لبخندی به حواس پرتی آلفاش زد و بعد به سرعت اون رو از روی چهرش محو کرد_وسایلا کجان؟
تهیونگ مشغول پایین رفتن از پله ها بود
+بردمشون طبقه پایینجونگ کوک در عرض چند ثانیه خودشو به تهیونگ رسوند
تقریبا دو هفته از مکالمه ای که توی اتاق کار تهیونگ داشتن گذشته بود
صحبت های زیادی بین این دونفر و البته چند نفر دیگه صورت گرفته بود
گروهی تشکیل داده بودن
تهیونگ و جونگ کوک، یه روزنامه نگار، یه ولاگر و گاراگاهی که امروز داشتن به دیدنش میرفتناین دو هفته مثل یک رویا درهم و گیج کننده بود
با اینکه داشتن بهم کمک میکردن تا از هم جدا بشن ولی انگار روز به روز بهم نزدیک تر میشدن
رابطه بینشون از قبل بهتر شده بود و دیگه نشونه ای از تنفر بینشون نبود
البته تا وقتی که تهیونگ به سرش نزنه و نخواد دوباره یه دعوا راه بندازهجان درِ عقب ماشین رو برای تهیونگ باز کرد
تهیونگ دستی روی شونه جان گذاشت
+امروز احتیاجی به تو نیست میتونی بری
راننده با تعجب گفت:
#بله..؟راننده از تهیونگ پرسیده بود ولی جونگ کوک جوابشو داد
_جان شنیدی که میتونی بری#ق.. قربان من سوگند خوردم هروقت شما تو این ماشین میشینین من رانندتون باشم
_جا-
تهیونگ با لبخندی به لب حرف جونگ کوک رو قطع کرد:
+مشکلی نیستجان نفس راحتی بیرون داد و جونگ کوک با کمی گیجی ساکت موند
براش سوال بود چطور تهیونگ به این راحتی قانع شد
یا شایدم..
نشد..؟تهیونگ ادامه داد:
+ما از یه ماشین دیگه استفاده میکنیمجونگ کوک پوزخندی زد
وقت زیادی از باهم بودنشون نگذشته بود ولی احساس میکرد بهتر از هر کسی تهیونگ رو میشناسه
![](https://img.wattpad.com/cover/283209107-288-k155365.jpg)
YOU ARE READING
FUCK YOU
Fanfiction_ فکر کنم یه اشتباهی شده آخه یعنی چی"تبریک میگم شما حامله ای"؟ +شما آروم باشین یه لحظه _تازه اونم از کی؟؟ این احمق؟؟ +تست تعیین هویت ثابت کردن که بچه تو شکم شما از اقای جئون هستش _مطمئنم یه اشتباهی شده عقل آدم سالمم میفهمه همچین چیزی ممکن نیست شما...