part 19 giving birth

3.8K 578 165
                                    

اوضاع خراب بود

بدتر ازین نمیشد

کیسه آب جین پاره شده بود و داشت عربده میکشید

نامجون هول کرده بود و دور خودش میچرخید
گوشیشو چک میکرد و بعد خاموشش میکرد

سمت جین رفت ، شونه هاش رو گرفت و گفت:
"ما باهم انجامش میدیم"
چرت ترین چیزی بود که هر آدم حامله ای میتونست بشنوه یعنی چی اصن؟
نصفشو این میزائه نصف دیگشو تو؟!

و البته
جین بیشتر عصبانی میشد و تهش یه سیلی به نامجون میزد
و بعد فحش بارونش میکرد

زنی که در شرف مادر بزرگ شدن بود دست جین رو گرفته بود و داشت چرت و پرت میگفت.
"الان احتمال زیاد وحشت کردی و حق داری وحشت کنی ولی الان باید آرامش خودتو حفظ کنی تا بچه برعکس نیاد بیرون میدونی بعضی وقتا بچه ممکنه بجای سرش اول پاهاشو بده بیرون یا با کونش بیاد و این یکم مشکل میشه پس باید آروم باشی و اینکه.."

و صد نوع چرت و پرت دیگه
مطمئنم جین حتی صدای مادرم رو نمیشنید

جونگ کوک وحشت کرده بود و نمیدونست چیکار کنه
گوشه ای وایساده بود و عرق میریخت
گاهی سمت نامجون میرفت و سعی میکرد کمکش کنه آروم بشه
ولی یکی باید به داد خودش میرسید

تهیونگ سر گوشیش بود سعی میکرد با یه بیمارستان تماس بگیره
باید بگم تنها کسی که وحشت نکرده بود
تهیونگ بود

نگران بود ولی دسپاچه نشده بود

هیچ بیمارستانی قادر نبود که یه آمبولانس بفرسته
ته تهش تو این بارون ماشین چپ میکرد و دوتا ملق میزد
همین..

تهیونگ گوشیشو با عصبانیت پرت کرد زمین
+لعنت بهش!

توجه همه بهش جلب شد

به گوشی متلاشی شدش نگاه کرد
جین سرشو توی بالشت فرو کرد و از درد ناله ای کرد

تهیونگ با دیدن وضعیت جین به خودشو این وضعیت لعنت میفرستاد

باید چیکار میکرد..

چه کاری از دستش برمیومد.

هیچی!

مثل همیشه به هیچ دردی نمیخورد

رفت جلوتر و موهای خیس جین که بخاطر عرق زیادش به پیشونش چسبیده بودن رو نوازش کرد

+فکر کنم.. مجبوری اینحا زایمان کنی..

جین چشماشو روهم فشار داد و دستای همسرش رو فشرد

قطره اشکی از گوشه چشمش چکید که قلب همرو به درد آورد

×مامان! باید چیکار کنیم؟

چشمای مادرش گشاد شد
=چرا از من میپرسی؟!

×اینجا تو تنها کسی هستی که سابقه زایمان داشته
لابد یچیزی میدونی دیگه!

FUCK YOU Where stories live. Discover now