Part 54

147 38 12
                                    

سهون گیج چندبار به دور و برش نگاه کرد، تا چند دقیقه پیش همه چیز واضح و مشخص بود ولی الان سرش شبیه رولرکاستر به دوران افتاده بود. ذهنش به جاهای مختلف کشیده می‌شد، یه لحظه صداهای اطراف انگار اکو می‌گرفتن و بعد همه جا سکوت مطلق می‌شد و بعد حتی صدای بال زدن پروانه‌ها رو هم می‌تونست بشنوه. به صورت زلو نگاه کرد، دهنش که برای حرف زدن باز شده بود الان مثل یه تونل تا بین ابروهاش کشیده شد و از میونش یه قطار قرمز بیرون اومد.

سهون دستش رو بالا برد و با صدای خفه ای گفت :

-دهنت...

صدای زلو رو آروم از فاصله‌ی دور شنید.

-چی؟! دهنم چی شده؟

سهون کنار شقیقه‌هاش رو فشار داد و چشم‌هاش رو محکم بست ولی بازم سرش پر سروصدا بود. جمله های محوی رو می‌شنید.

-مطمئنی عمل کرده؟ -انگار هنوز به‌هوشه. –به نظر میاد حالش خوب نیست. –بلایی سرش نیاد؟

سهون سرپا ایستاد. زمین زیر پاش به نظر میومد تبدیل به ژله شده باشه. یه ژله ی سبز که میونش دایره‌های کوچیک زرد بود. چند قدم که برداشت سرش دوباره گیج رفت و روی زمین افتاد. صدای خنده‌‌های زیادی رو بالای سرش می‌شنید.

دو نفر بازوهاش رو گرفتن و بعد صدای شخص دیگه‌ای اومد.

-نباید از مهمونمون اینطور پذیرایی کنیم.

صدای بشکن شنید و بعد بدنش بین زمین و آسمون به سمت جلو برده شد. روی یه تخته‌ی سنگی که سطح لزجی به رنگ نارنجی داشت گذاشته شد. چشم‌هاش درست جایی رو نمی‌دید و آدمها رو فقط شکل شبح‌هایی به رنگ خاکستری می‌دید.

زلو به بقیه نگاه کرد و پوزخند زد.

-خب، کی‌ می‌خواد شروع کنه؟

مردی که سر مقوایی داشت گفت:

-بهتر نیست اول خودت شروع کنی؟

زلو نیشخند زد.

-وقتی عالیجناب قدرتمندی مثل شما جرات این کار رو نداره چطور فرد حقیری مثل من جراتش رو داشته باشه؟!

دختری که موهای آبی داشت جلو اومد و خنجر نوک تیزی که برق تیغه‌ش تا چند سانت اطرافش رو روشن کرده بود بالا برد.

-ترسوها.

خنجر رو پایین آورد ولی وقتی فقط چند میلی‌متر تا برخورد به سهون فاصله داشت دست سفیدی که بی‌شباهت به سفیدی برف نبود جلو اومد و دست دختر رو گرفت.

دختر با ترس به فرد رو به روش نگاه کرد، دستش رو عقب کشید و با خنده‌ی بریده بریده عقب عقب رفت.

زلو یکی از ابروهاش رو بالا داد و گفت:

-نمی‌دونستیم عالیجناب خودشون تمایل به این کار دارن وگرنه هیچ کدام از ما جرات پیش قدم شدن برابر شما رو نداریم.

Prince's wifeWhere stories live. Discover now