Part 39

149 43 7
                                    

بکهیون نیمه شب توی جا نشست، زانوهاشو توی بغل گرفت و با لبخند غمگینی به چهره ی غرق خواب چانیول خیره شد، مثل همیشه چشم هاش نیمه باز بودن، قفسه ی سینه اش به آرومی بالا و پایین می‌شد. بکهیون با خودش فکر کرد از یه مدت دیگه قرار نیست این تصویر رو نیمه شب ببینه. آروم سر انگشت اشارش رو روی مژه های بلند چانیول کشید. از تخت خواب بیرون اومد و با احتیاط بدون اینکه سروصدا کنه لباسهاش رو عوض کرد. بیرون قصر همه جا توی سکوت بود و فقط صدای جیر جیرک ها و سوختن مشعل ها و گاهی پیچیدن باد بین درخت ها شنیده می‌شد. لبه ی حوض بزرگ نشست، چشمهاش رو بست و لبخند روی لب حواسش رو به صداهای اطراف داد.

-بکهیون؟!

توی جا پرید و به سمت عقب نگاه کرد، جونگ سوک با چهره ی سوالی بهش خیره شده بود. بکهیون دستش رو روی قلبش که تند می‌زد گذاشت و گفت:

-از ترس مُردم، این وقت شب چرا اینجایی؟

جونگ سوک کنارش جواب داد:

-گاهی به جای برگشتن به قصر، شب رو همینجا می‌مونم. خوابم نمی‌برد و اتفاقی اینجا اومدم.

بکهیون هومی زیر لب گفت، به زمین خیره شد.

جونگ سوک لبخند زد و با لحن پر حسرتی گفت:

-خیلی سال پیش، وقتی منو چانیول نوجوون بودیم تا نیمه های شب با همدیگه خوش می‌گذروندیم، اون موقع چانیول خیلی با الانش تفاوت داشت، بیشتر می‌خندید، افکارش اندازه ی سنش بودن، می‌دونی هیچوقت دلم نخواسته جای چانیول باشم، مسئولیت ولیعهد بودن چیزی نیست که بخوام تجربه اش کنم.

بکهیون آه کشید و گفت:

-شاید اگه یه برادر داشت وضعیتش خیلی فرق می‌کرد، با اینکه ممکن بود برای جانشین شدن رقابت بینشون باشه ولی اونوقت چانیول می‌تونست مسئولیت ها رو به برادرش بده و از ولیعهدی کنار بکشه.

جونگ سوک اخم کمرنگی کرد و جواب داد:

-اینو تا به حال به کسی نگفتم و با اینکه پادشاه و ملکه و حتی چانیول ازش باخبرن ولی هیچ کدوم در موردش حرف نمی‌زنن، همسر دوم پادشاه وقتی از قصر رفت حامله بود.

چشمهای بکهیون درشت شد و چند ثانیه با دهن نیمه باز به جونگ سوک خیره موند و بعد گفت:

-حامله بود؟! پادشاه دنبال فرزندش نگشت؟!

-پیشگوی قصر پیشگویی کرده بود که چون مادر بچه دیوانه بوده اون بچه هم در آینده دیوانه می‌شده برای همینم پادشاه دنبال بچه اش نگشت.

-ولی اون فرزندش بود، چطور یه نفر می‌تونه بی خیال بچه اش بشه؟!

جونگ سوک پوزخند زد و گفت:

-قدرت نفوذ پیشگوها رو دست کم نگیر، حتی برای ازدواج چانیول و بانو می چا هم نظر مثبت پیشگوها از شرط های اصلی بوده.

Prince's wifeWhere stories live. Discover now