یی فان به قیافه ی درهم سهون نگاه کرد و خندید:
-چرا اینقدر توی همی؟
سهون نگاه تند و تیزی بهش انداخت و گفت:
-یعنی تو خبر نداری؟!
-از چی خبر ندارم عزیزم؟
سهون با حرص داد زد:
-چرا اون پسره رو به عنوان شاگردت گرفتی؟!
-برای این که تو نباید به شورا بیای، شورا به هیچ عنوان دست از سرت بر نمی داره و نمی توانم اجازه بدم که اذیت بشی یا صدمه ببینی.
سهون لبهاش رو جمع کرد و دست به سینه شد:
-اونقدر هم که فکر می کنی من بی عرضه نیستم.
یی فان جدی گفت:
-اصلا فکر نکردم که بی عرضه ای، شورا خیلی قدرتمندتر از چیزیه که تصور کنی. نمیتونم و نمیخوام روت ریسک کنم.
سهون لبخند زد ولی بعد سعی کرد اخم کنه.
یی فان خندید و شالگردن قرمزی که سهون دور گردنش بسته بود رو کشید و گفت:
-این چیه که دور گردنت بستی؟
سهون سریع شالگردن رو از دست یی فان قاپید، با حرص به لکه ی روی گردنش اشاره کرد و گفت:
-خواستم خرابکاری جنابعالی رو مخفی کنم.
یی فان اخم کرد:
-خرابکاری؟! پس اینو ندیدی؟
و به گردن خودش اشاره کرد. بالاتر از یقه ی لباسش یه لکه ی قرمز رنگ بود.
سهون خجالت زده جواب داد:
-نمی دونستم.
یی فان شونه بالا انداخت:
-از نظر من که خرابکاری نیست و پوشوندن نمی خواد هر کی هم دید می تونم بگم حشره گزیده.
سهون لبخند زد:
-حالا که اینقدر خوشت اومده دفعه ی بعد یه گنده ترش رو برات درست می کنم.
چشم های یی فان با شیطنت برق زد. یه کم سمت سهون خم شد و پرسید:
-دفعه ی بعد؟
گوش های سهون از خجالت قرمز شد سریع خودش رو عقب کشید و به جادهی خاکی زیر پاشون خیره شد.
یی فان خندید و کمرش رو گرفت و سمت خودش چرخوندش. به لبهای سهون خیره شد و گفت:
-لبهات خیلی خوشگله. مثل گل های رز صورتیه.
قلب سهون تند زد و گوش هاش داغ شد. یی فان دستش رو بالا آورد و با انگشت شست روی لب سهون کشید و گفت:
-خیلی لطیفه.
سهون آب دهنش رو قورت داد، چشم های یی فان همچنان به لبهاش دوخته شده بود. سمتش خم شد و آروم و عمیق شروع به بوسیدن لبهای سهون کرد. به پایین کمرش فشار آورد و بیشتر سمت خودش کشوندش.
![](https://img.wattpad.com/cover/243909673-288-k347895.jpg)
KAMU SEDANG MEMBACA
Prince's wife
Fiksi PenggemarCouple: Chanbaek Genre: Romance, Fantasy Author: Barf.Azar Status: completed Site's Channle: @Exoperfic بکهیون آخرین فرزند سِر بیون مخفیانه عاشق شاهزاده چانیوله، اون یه فرصت به دست میاره تا با معالمه با جادوگر، بتونه چانیول رو به دست بیاره ولی بکهیو...