چند تا از لباسای بکهیون رو برداشت و سمت خروجی رفت، کنجکاو بود بدونه بکهیون چقدر میتونه پشت در دووم بیاره و برای برگشتن حاضر به چه کارهاییه!
وقتی در رو باز میکرد قطعا انتظار صحنهای که باهاش مواجه شد رو نداشت!
بدن پسر کوچولوی زندانیش روی زمین افتاده بود و پوستش رنگپریدهتر از همیشه به نظر میرسید.
با عجله سمتش رفت و جسم کوچیکش رو توی بغل گرفت، بدنش سردتر از همیشه بود...
چند ضربه به صورتش زد و بلند اسمش رو فریاد زد.
- بکهیون!
وحشتزده نبضش رو چک کرد.
- لعنت...
با بیشترین سرعتی که داشت داخل خونه دوید و بعد از برداشتن سوییچ ماشین و کتش پیش بکهیون برگشت، کتش رو روی بدن یخکردهی بکهیون انداخت و بلندش کرد.
با اینکه به غذاش میرسید بکهیون هنوز هم سبک بود...
بیتوجه به نگاههایی که توی پارکینگ روش زوم شده بودن بکهیون رو روی صندلی عقب ماشین گذاشت و همونطور که ماشین رو روشن میکرد شمارهی دوستش رو گرفت.
با ایستادن ماشین جلوی ورودی بیمارستان جونگسو که با چند پرستار منتظر ایستاده بودن سمت ماشین اومدن و چانیول بدون اینکه بهشون اجازه بده به بکهیون دست بزنن بغلش کرد.
- خودم میارمش.
و چند دقیقهی بعد بکهیون توی یکی از اتاقای خصوصی بیمارستان معاینه میشد.
......
بعد از گذشت یک ساعت به بکهیون که روی تخت خواب بود و بالاخره پرستارها اتاقش رو ترک کرده بودن نگاه میکرد.
جونگسو هنوز مشغول نوشتن چیزهایی بود و بالای سر بکهیون ایستاده بود.
- دلیل کوفتیت برای این وضع چیه؟
جونگسو به آرومی جواب داد:
+ اون فقط ضعیفه چان... احتمالا زیاد خسته شده یا استرس داشته.
- جواب آزمایشاشو گرفتی؟ دلیل بلوغش که دیر اتفاق افتاده بود چیه؟
+ چان من فکر نمیکنم اون بچه حتی یه وعدهی کامل یا حداقل سالم توی زندان خورده باشه... احتمالا بهخاطر ضعف زیادشه.
- چه ربطی به دیکش داره؟ یعنی بلد نبوده یهکم باهاش بازی کنه؟ پسرا از بچگی توی این چیزا ماهرن!
+ من اینطور تشخیص دادم... البته اگه بخوای میتونیم آزمایشای هورمونی ازش بگیریم که خیلی دردسر داره و من فکر نمیکنم لزومی داشته باشه، به عنوان یه دکتر میدونم که اون زیادی ضعیفه و باید بهش برسی، براش ویتامین و مکمل نوشتم که باید بخوره، دربارهی بلوغ کوفتیم انقدر ازم نپرس... چرا باید انقدر مهم باشه وقتی این بچه حتی با کوچکترین فعالیت یا استرسی از هوش میره؟!
YOU ARE READING
Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]
Fanfiction❥ 𝐻𝑒𝑦𝐿𝑖𝑡𝑡𝑙𝑒𝑌𝑜𝑢𝐺𝑜𝑡𝑀𝑒𝐹𝑢𝑐𝑘𝑒𝑑𝑈𝑝 پسرک شانزده سالهای که بهخاطر جـرم مادرش، توی زنـدان متولد و بزرگ شده. بعد از مرگ مشکوک مادرش مجبور میشه برای اولیـن بار پا به دنیای بیرون بذاره. اما وقتی وکیل مادرش، برای اولین بار این پسـر کوچو...