❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 13

156 47 0
                                    

وقتی با موهای نم‌دارش دمای اتاق رو بالاتر برد و بعد توی تخت رفت، بکهیون همون‌طور که لباس خوابش تنش بود و هنوز موهاش خیس بودن، مشغول ورق زدن کتابش بود و اصلا متوجه حضور چانیول نبود، انقدر فضای داستان و شخصیتا براش جالب بود که دلش میخواست اون هم جز شخصیتا میبود.

چانیول کنار بکهیون دراز کشید، خودش رو کمی بالاتر کشید، کتاب رو از دست بکهیون کشید و باعث شد ناله‌ی اعتراض‌آمیزش بلند شه.

- باید بخوابیم بکهیون... دیر وقته.

دستش رو دور کمر بکهیون حلقه کرد و با یه فشار کوچیک بکهیون رو سمت خودش کشید، حالا کمر بکهیون به شکمش چسبیده بود و بکهیون انقدر ذهنش درگیر داستان بود که توجهی به فاصله‌ی کمشون نکرد، از طرفی چند وقتی میشد که به لمسای چانیول تا حدودی عادت کرده بود و دیگه سعی نمیکرد پسش بزنه.

+ ددی؟

- چیه؟

+ من میخوام جای یکی از شخصیتای این داستانه باشم.

- چرا؟

+ خب اون دور دنیا سفر کرده منم میخوام جاهای زیادی رو ببینم و دوستای خوبی داشته باشم، دنیا خیلی بزرگه و من اینو نمیدونستم، حتی دریا رو هم از نزدیک ندیدم ولی پسر توی داستان سوار کشتی شده بود و وسط اقیانوس ستاره‌ها رو تماشا میکرد.

چانیول همون‌طور که بینیش رو لای موهای نم‌دار بکهیون فرو میبرد، گفت:

- رفتن وسط اقیانوس و تماشای ستاره‌ها زیادی آسونه بکهیون، لازم نیست به‌خاطرش حسرت بخوری... به نظر من داستان بیون بکهیون با وجود تاریکیش جذاب‌تره و شخصیتش از پسر احمقی که فقط وسط اقیانوس از تماشای ستاره‌ها لذت میبره تاثیرگذارتره!

......

صبح بعد از آماده کردن قهوه آقای پارک و بستن کراواتش منتظر بود تا از در بیرون بره و بکهیون دوباره به تخت برگرده و بخوابه اما با جمله‌ش قلبش با هیجان شروع به تپیدن کرد.

- آماده شو، امروز با من میای دفتر.

اینکه همراه ددیش به محل کارش بره یه‌کم براش عجیب بود، دیدن آدمای جدید، محل جدید و آشنایی با شغل دد‌یش بیشتر از هیجان‌انگیز بودنش ترسناک بود.

چند دقیقه‌ای میشد روی کاناپه نشسته بود و با تبلتش مشغول بود که صدای رمز در توجهش رو جلب کرد و بعد از اون بکهیونی که ذوق‌زده سمت در میرفت و دکمه‌های کت جینش رو میبست توجهش رو جلب کرد.

بکهیون با دیدن قیافه‌ی عجیب آجوما که لباساش رو نگاه میکرد با شوق سلام کرد و آجوما بدون اینکه جوابی بهش بده با نگاه ترسناکی ازش فاصله گرفت و وارد شد، با دیدن چانیول روی کاناپه کمی جا خورد، چرا این موقع از صبح هنوز خونه بود؟

Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]Where stories live. Discover now