❥ 𝖢𝗁𝖺𝗉𝗍𝖾𝗋 14

150 44 0
                                    

هم‌زمان با صدای تلفن، چانیول همون‌طور که کتابش رو ورق میزد به بکهیون که با لبخند مشغول خوندن آخرین صفحات رمانش بود،زل زد.

- بکهیون؟

+ بله ددی؟

حواس‌پرت جوابش رو داد و چانیول این بار صداش رو کمی بالاتر برد.

- بکهیون؟ صدای تلفنو نمیشنوی؟

با دیدن اخم ریزش لباش رو آویزون کرد، چرا وقتی خودش میتونست جواب بده مزاحمش میشد؟

بلند شد و به محض جواب دادن نفس عمیقی کشید، انگار شانس آورده بود که خودش جواب داده بود، چرا لوهان روز تعطیل، وقتی میدونست آقای پارک خونه‌ست زنگ زده بود؟

- بک؟ نمیخوای باهام حرف بزنی؟

بکهیون نگاهی به چانیول که به اتاقش میرفت انداخت و با دیدن بسته شدن در اتاقش زمزمه کرد:

+ من...

- اگه نمیخوای باهام حرف بزنی درک میکنم... فقط... چیزی هست که میخوام بهت بگم.

کمی مکث کرد و بدون اینکه بخواد جلوی قطره اشکی که به آرومی روی صورتش لیز میخورد رو بگیره زمزمه کرد:

- برات خوشحالم بک... حالا دیگه جات امنه... اسم جدیدت خیلی قشنگه... پارک بکهیون.

بکهیون لبخندی زد و چیزی که از اولین لحظه‌ی تماسشون توی قلبش حس میکرد رو به زبون آورد:

+ من... دلم برات تنگ شده.

قبل از اینکه لوهان بتونه چیزی بگه صدای چانیول توی گوشش پیچید.

_ بکهیون؟

لوهان وحشت‌زده فشار انگشتاش دور گوشی رو بیشتر کرد.

+ الان میام ددی.

کلمه‌ی ددی توی گوش لوهان زنگ زد و صدای بکهیون که به آرومی خداحافظی میکرد تموم کننده‌ی تماسشون بود.

+ لو من باید برم... ممنون که زنگ زدی.

......

با ورودش به اتاق با سوالی که انتظارش رو داشت مواجه شد.

- کی زنگ زده بود؟

به چهره‌ی جدی چانیول زل زد، خوب میدونست دروغ گفتن به ددیش چه عواقبی داره پس ترجیح داد چیزی که ریسک کمتری داشت امتحان کنه... صداقت...

+ لوهان.

اخم ریزی روی صورتش نقش بست، اون بچه چطور جرأت کرده بود دوباره با بکهیون حرف بزنه؟

+ آجوما بهش گفته بود منو به فرزندی گرفتی، گفت خوشحال شده و اسم جدیدم قشنگه.

چانیول با صداقت بکهیون و اینکه تمام مکالمشون رو براش توضیح میداد به آرومی پرسید:

- تو بهش چی گفتی؟

بکهیون با خجالت کمی مکث کرد و به آرومی جواب داد:

Hey Little You Got Me Fucked Up[ Season 1]Where stories live. Discover now