پنج آوریل 2016جونگکوک با دستش ابتدا به خودش و بعد به تهیونگ اشاره داد:
+اسم من جونگکوکه و اسم هیونگ، تهیونگه؛ بنابراین میشیم تهکوک.
جونگکوک با خنده گفت.
-آره... این اسمیه که ما توی بازی بهش برخوردیم. وقتی میخواستیم باهم تیم بشیم، یک اسم مشترک میخواستیم پس تهکوک رو انتخاب کردیم.
+خیلی سریع کشفش کردیم، توی بازی واقعاً تعجب کرده بودم.
-آره...
تهیونگ با لبخند روی لبهاش گفت. اون شدیداً از اسمشون راضی بود.
-تهکوک رو میشه به طرز بامزهای گفت.
با لحن بامزه و لوندش، ادامه داد:
-تهکوک، تهکوک...
جونگکوک شیفته، نگاهش میکرد.
اون هم از اسمشون راضی بهنظر میرسید. البته که طاقت لوندبودن تهیونگ رو نداشت و نگاهاش رو نمیتونست کنترل کنه.
کنترل واکنشهاشون، رفتهرفته از دستشون خارج شده بود. شاید این دلیلی بود که طرفدارهای شیپشون به مرور زیاد شدند؛ اونها بدون اینکه تظاهر کنند، به طرز عجیبی خودشون بودند، همین بود که تهکوک رو در ذهن بسیاری از آدمها بولد کرده بود.
بعد از اتمام ضبط، پسرها از اتاق خارج شدند. سونگهه بهشون اضافه شد و گفت:
-میرید خونه؟
تهیونگ سری تکون داد و گفت:
+بله، باید بریم روی آهنگها کار کنیم.
-بسیار خب. ۱۲ می فن میتینگ دارید، به نامجون اطلاع دادم. با استایلیست هم صحبت کردم، بهتره یهکم تغییر استایل بدین.
تهیونگ ذوقزده جواب داد:
+میتونم قرمز کنم موهامو؟
-قرار بود همون رنگی کنی درسته؟
+آره، از قبل قرار بود قرمز کنم.
-پس همونکار رو میکنیم.
تهیونگ با ذوق، پاش رو روی زمین کوبید و جونگکوک رو در آغوش گرفت. جونگکوک لبخند خرگوشیای کرد و کنار گوشش زمزمه کرد:
+بالاخره میتونم با موهای قرمز ببینمت.
تهیونگ از آغوشش خارج شد و چشمکی بهش زد. از سونگهه خداحافظی کردند و از کمپانی خارج شدند.
+پیاده بریم؟
-بریم.
هنوز ده قدم بیشتر برنداشته بودند که جونگکوک، یک مرتبه دستش رو روی قلبش گذاشت و با صدای گرفتهای که نشون از تنگی نفسش میداد، گفت:
![](https://img.wattpad.com/cover/341004073-288-k382014.jpg)
YOU ARE READING
𝐅𝐎𝐑𝐁𝐈𝐃𝐃𝐄𝐍 ᵏᵒᵒᵏᵛ/ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfiction[Completed] خلاصه: تو این دنیای دردسرساز، فشار و استرس، ترسِفردا؛ یه حسی هست تو قلب من باز، حس پریدن قبل پرواز. میگن همه هفت رنگن تو رنگ من باش. تهیونگ و جونگکوک در مسیر یکسان آیدل شدن قرار میگیرن، آیا به مسیرشون به طور جداگانه ادامه میدن یا عشقی...