جونگکوک بعد از پیدا کردن گوشیش، پیامی به مادرش فرستاد و توضیح داد بعد از برگشت از ژاپن، باهاش تماس میگیره. هر موضوعی که مادرش میخواست راجبش صحبت کنه، برای جونگکوک اهمیت زیادی داشت. رابطهی جونگکوک با خانوادهش صمیمی و عمیق بود. افکار زیادی توی سرش رژه میرفتن که نمیخواست بهشون دامن بزنه.-۶ می ۲۰۱۸-
چند هفتهای بود که پسرها از ژاپن برگشته و در حال استراحت بودن. چندین ساعت نشستن در هواپیما و اجراهای پشت سر هم، حتی بعد از برگشتشون به کره، بدنهاشون رو کوفته و عضلههاشون رو گرفته و منقبض کرده بود.
جونگکوک بعد از دوش و چرت کوتاهی، با مادرش تماس گرفت و تا به الان که یک ساعت گذشته، مکالمهاش تموم نشده.
تهیونگ کنجکاو از صحبتهاش بینشون، هرازگاهی به بالکن نگاه میکنه تا از چهرهی پسر، حدسیات خودش رو به یقین تبدیل کنه.
احساس خوبی نداشت، چند روزی بود که احساس خوبی نداشت.
با انتشار "singularity" دوباره بر سر زبونها افتاد که البته دور از انتظار نبود.
تهیونگ با خواست و اختیار خودش، موزیک ویدیویی رو ساخت که بر اساس یک فیلم به اسم "confession of a mask" و در مورد اعترافات یک مرد همجنسگرا که پشت یک ماسک، خود حقیقیش رو قایم کرده، بود.
در موزیک ویدیو، تهیونگ با یک رخت آویز زنانه میرقصه تا به دیگران نشون بده که اون با ساید زنانهاش، همراه و هممسیره. اون ساید چیزیه که تهیونگ باهاش عجین شده و جدا ناپذیره.
تهیونگ همچنین گوشوارهای با مضمون "loved" انداخت تا مفهوم "دوست داشته شدن، با وجود متفاوت بودن" رو بیان کنه.
وقتی متفاوت باشی، متهم انگشتهای زیادی میشی که به سمتت نشونه گرفته شدن. "دوست داشته شدن" بخش مهمی از زندگی آدمهای ناهماهنگ و غیر عرف جامعه بود.
اون به تکتک جزئیات اهمیت داد تا با این آهنگ، خود واقعی و حقیقیاش رو به نمایش بگذاره.
دو روز پیش، در برنامهای به همراه اعضا شرکت و به طور واضح اعلام کرد که آهنگ رو نامجون نوشته و "کاملاً در مورد منه".
کیم تهیونگ، با اطمینان راه خودش رو مشخص و شجاعت ابراز کردن خودش رو پیدا کرده بود.
خوششانس بود که نزدیکترین افراد زندگیش، اون رو همونجوری که هست قبول کردن و مورد حمایت خودشون قرار دادن. اون نیمی از مسیر زندگی سختش رو رفته و در حال پذیرفتنش بود.
متفاوت بودن، زمانی که با همهی جامعه ناهماهنگی و با هیچ کدوم از معیارها تعریف نمیشی؛ گیجکنندهترین بخش زندگیش بود.
اون بارها خودش رو به شایعات، به انگشتنما شدن، نشون دادن چیزی که نیست باخت اما حالا اون از پسش بر اومده بود.
![](https://img.wattpad.com/cover/341004073-288-k382014.jpg)
YOU ARE READING
𝐅𝐎𝐑𝐁𝐈𝐃𝐃𝐄𝐍 ᵏᵒᵒᵏᵛ/ᵛᵏᵒᵒᵏ
Fanfiction[Completed] خلاصه: تو این دنیای دردسرساز، فشار و استرس، ترسِفردا؛ یه حسی هست تو قلب من باز، حس پریدن قبل پرواز. میگن همه هفت رنگن تو رنگ من باش. تهیونگ و جونگکوک در مسیر یکسان آیدل شدن قرار میگیرن، آیا به مسیرشون به طور جداگانه ادامه میدن یا عشقی...