Part 24

464 84 50
                                    


۲۰ می ۲۰۱۶

-جونگ‌کوکا؟ می‌شه به هیونگ نگاه کنی؟

تهیونگ با ناراحتی لب زد و پایین صندلی پسر، روی دو پاش نشست. جونگ‌کوک از وقتی متوجه شده بود تهیونگ، دو روز دیرتر به ضبط برنامه بن‌وویاج اضافه می‌شه؛ کلافه و غمگین شده بود.

نمی‌خواست هیونگش رو نادیده بگیره؛ اما از شدت ناراحتی، ناخواسته انجامش می‌داد.

تهیونگ از پایین نگاهش کرد:

-بیبی؟

گفت و دستش رو روی رون پای پسر گذاشت و آروم نوازشش کرد.

-باهام قهری؟

روی زمین نشست، سرش رو کج کرد و گونه‌ی راستش رو روی رون پای جونگ‌کوک گذاشت. با لحن لوسی ادامه داد:

-خودم که نمی‌خواستم ازت دور شم، برنامه‌هام زیاد شده...

و بوسه‌ای آرومی روی پاش نشوند و همزمان با دستش، پوست نرم پسر رو نوازش می‌کرد.

جونگ‌کوک در سکوت مشغول کشیدن‌ طرح‌های نامشخص روی کاغذ بود‌. تهیونگ نقی زد، دستش رو بالا برد و روی گونه‌ی پسر کشید.

-نگام کن جونگ‌کوکی...

پسر نگاهش رو از کاغذ گرفت و به هیونگش داد.

نگاهش غمگین بود و سکوتش بیانگر غمش.

انگشت‌های تهیونگ نوازشگرانه تمام صورتش رو فتح می‌کردند.

-زود برمی‌گردم، باشه؟

جونگ‌کوک سرش رو بالا برد و به پشتی صندلی تکیه داد. تهیونگ پوفی کشید و از جاش بلند شد.

-دو روز بیشتر نیست...

جونگ‌کوک، یک مرتبه غرید:

+بگو دو ساعت هیونگ! من نمی‌خوام ازم دور باشی.

لحنش تند بود؛ اما غمگین.

+چطوری باید بهت بفهمونم که حتی برای یه لحظه هم نمی‌خوام بدون تو باشم؟

نفسی کشید و با لحن آرومی که با بغض آمیخته شده بود، ادامه داد:

+دو روز؟ از دلتنگیت می‌میرم ته...

تهیونگ لب‌هاش رو از ناراحتی به جلو جمع کرد و روی پای پسر نشست و دستش رو دور گردنش حلقه کرد و سرش رو در گودی گردن پسر فرو برد.

-برای منم سخته...

دم عمیقی گرفت و ادامه داد:

-اینکه قراره دو روز از عطر تنت محروم باشم، برای من هم سخته‌...

بوسه‌ای روی خال گردن پسر نشوند.

+هیونگ... نمی‌خوام برم...

-منم...

+نرو...

-نمی‌شه، قرارداد بستم. باید بهش عمل کنم...

+اگر قبول نمی‌کردی مجبور نبودیم الان جدا شیم...

𝐅𝐎𝐑𝐁𝐈𝐃𝐃𝐄𝐍 ᵏᵒᵒᵏᵛ/ᵛᵏᵒᵒᵏWhere stories live. Discover now