میشه واقعا عاشقم باشی؟

893 207 73
                                    

بعضی وقتا، بعضی چیزا رو نمیشه مثل اولش کرد!
گاهی اوقات نمیشه بعضی چیزای شکسته رو دوباره سالم کرد!
گاهی اوقات هرکاریم که بکنی، بازم یه ردی از جای بخیه های یه زخم عمیق باقی میمونه..
وقتی قلب آدما رو به بدترین نحو میشکنیمم یه همچین اتفاقی می افته!
تو نمیتونی قلب یکی و راحت بشکنی و بعدش با یه عذرخواهی ساده سر و تهشو هم بیاری!!
حتی اگه اون آدم بهت بگه که بخشیدتت هم چیزی عوض نمیشه! چون اون رد بخیه قرار نیست هیچوقت از بین بره!!
بهم بگو جیمین، حالا من بااین قلبی که تیکه تیکه شده چیکار کنم؟؟
قلب من ترک برنداشته که با یه بخیه خوب بشه، نه!
متاسفم عزیزم! قرار نیست که بزارم قلبمو با حرفات بخیه بزنی، نه اینکه نخوام نه... می‌خوام، اما اینجا چیزی برای بخیه زدن و ترمیم شدن وجود نداره!
تو قلبمو تمام و کمال از بین بردی!!
میخوای برگردی؟؟ باشه، مشکلی نیست! فقط لطفاً سرراهت، یه قلب جدیدم برای من بیار!
فقط لطفاً قلبی که داری میاری یجوری باشه که احساساته مرده م پسش نزنه!
و در ضمن، میشه لطفاً یه دستگاهیم بیاری که بتونه یه قسمتای کوچیکی از حافظمو پاک کنه؟؟
مثلاً اون قسمتایی که فهمیدم تو واقعا دوستم نداشتی و..
یا حتی اون بخشی رو که تو ترکم کردی و!...
راستی یچیز دیگه، میشه لطفاً وقتی ایندفعه اومدی...واقعا دوستم داشته باشی؟؟
اصلا بیا از اول دوباره عاشق هم بشیم!، دوباره از اول همو ببینیم، تو بگی از رشته روانپزشکی خوشت میاد و من بخاطرت، رشته مورد علاقمو دنبال نکنم و بشم اونی که تو میخوای!
تو بگی از بارون متنفری و من بخاطرت بارون و فقط از پشت پنجره تماشا کنم..
تو بگی که از قهوه تلخ بدت میاد و من با وجود متنفر بودنم از شکر و چیزای شیرین، کابینتای خونمو پر از بسته های قهوه های با شکر بکنم!
تو حواست هیچوقت به من نباشه و من تمام مدت مواظبت باشم!
تو من و دوست نداشته باشی و من عاشقت باشم!!
آخ...نشد که!
بازم میشیم مثل قبل، بازم که آخر کارمون به اینجا می‌کشه!!
یعنی ما نباید هیچوقت دوباره عاشق هم بشیم؟؟

اصلا بیا ایندفعه یجور جدید عاشق بشیم!
تو این راه جدید، ایندفعه من می ایستم تا تو به سمتم بیای!!
من قبلا کل راه و برای رسیدن بهت دوییدم جیمین، اما تو همیشه از من فرار میکردی، حالا من سرجام می ایستم و منتظرت میمونم!
امیدوارم که تو بتونی بالاخره یه روزی دست از ترسات بکشی و این راهو طی کنی و بهم برسی، چون من نمیتونم بهت قول بدم که تا ابد منتظرت میمونم و راهمو بدون تو ادامه نمیدم..
لطفاً هر چی زودتر به دادمون برس جیمین...نزار هردومون از بین بریم..
لطفاً برای بیارم که شده برای این عشق نصفه و نیمه بجنگ..

~~~~~~~~~~~~~~
فلش بک، دو سال پیش...

دوجین آستین تیشرت مشکی رنگش و بالا زد و با لبخندی که کل صورتشو تقریبا پوشونده بود در کشویی مغازه گل فروشی رفیقشو باز کرد.
نگاهش داخل مغازه رو رصد کرد و وقتی فهمید تو دیدرس رفیق وسواسیش نیست نیشخند خبیثانه ای زد و سریع کنار سطل بنفش رنگ گلای نرگس روی زانوهاش نشست و دسته ای از اونا رو بین دوتا دستاش اسیر کرد و دماغش و تا جایی که می‌تونست تو دسته ی گلا فرو کرد و یه نفس عمیق کشید.
به ثانیه نکشید که صدای داد و فریاد رفیقش تقریبا گوشاشو از کار انداخت!

Sunken  (Him2)Where stories live. Discover now