تمام من برای تو

741 202 91
                                    

(فلش بک)

+ میلنا معشوقه‌ی کافکا بوده، کافکا توی نامه‌های به میلنا براش نوشته ،
"تو چاقویی هستی که من در درون خود می‌چرخانم"
میدونی که همه‌ی ما یکی از این چاقوها درونمون داریم که هزار تکه ایم به خاطرش...

نگاهشو از طبقه ی اول کتابخونه ی کوچیکش که با کتابای کافکا پر شده بود میگیره و به جونگ کوکی که به دیوار ابی رنگ اتاقش تکیه داده بود میده.
جونگ کوک به ارومی به سمت پسرک مو ابی قدم برمیداره و وقتی بهش میرسه دسته ای از موهای رنگیشو با انگشتاش به بازی میگیره و همزمان به ارومی زمزمه میکنه:

_ توام یکی ازون چاقو ها داری؟

تهیونگ با ارامش خندید و دستی که با موهاش بازی میکرد و گرفت و انگشتای دستشو به مال پسره دیگه گره زد، سرشو نزدیک گوش جونگ کوک برد و زمزمه کرد:

+ دارم!، منم یدونه ازین چاقوها دارم! ولی میدونم که حتی اگه، بوسیله اون چاقو به هزار تیکه تبدیل بشم هم بازم هر تیکه از وجودم عاشق صاحب اون چاقو میمونه!

جونگ کوک گره دستاشونو باز کرد و در عوض، دوتا دستاشو دور کمر تهیونگ حلقه کرد و به ارومی اونو تو بغل خودش کشید، چونش و به شونه پسرکش تکیه داد و لبخندی زد:

_صاحب اون چاقو میمیره اگه تو کوچیک ترین اسیبی ببینی، اینو میدونستی؟
حتی اگه قلبمم و به هزار تیکه ی شکسته تبدیل کنی برام مهم نیست، چیزی که منو از بین می‌بره نبودن توهه!
برام مهم نیست اگه قلبمو بشکنی یا بهم اسیبی بزنی، برام مهم نیست حتی اگه با دستای خودت منو بکشی، فقط لطفا هیچوقت ترکم نکن..
حتی اگه ترکمم میکنی هم سعی کن همیشه سالم و سلامت باشی، بد بودن حالت منو میکشه.

تهیونگ با بازیگوشی خندید و دستاشو محکم دور گردن کوکیش حلقه کرد و با سرخوشی گفت:

+ قسم میخورم هیچوقت ترکت نکنم!
قول میدم هیچوقت به خواست خودم ترکت نکنم!
تا زمانی که بتونم نفس بکشم کنارت میمونم، اینو بهت قول میدم..

تهیونگ موهای جونگ کوک رو با دستش شونه کرد و لب زد:

+ هرچند که حتی اگه بمیرمم، بازم کنارت میمونم..

اما جونگ کوک این حرفش و نشنید، فقط حواسش پرت بوی عطر تهیونگ بود و به ارومی پسرک سرخوشش و تو بغلش تاب میداد.
به خوبی میدونست که تهیونگ الان دیگه نیمی از وجودشه، مهم نبود که چقدر تلاش میکرد که سرسخت باشه، درنهایت بازم معتاد این بغل باقی میموند!
جونگ کوک یه معتاد تمام و عیار بود! اگه فقط یه آزمایش خون میداد و اونا یه گزینه ای به اسم تهیونگ داشتن، اون تست قطعا مثبت از اب در می اومد!
تهیونگ یدفعه از بغل جونگ کوک بیرون اومد و به سمت کیفش یورش بود، کیف سرمه ایشو از روی تختش قاپید و تو فاصله یک سانتی صورت کوک نگهش داشت و با خوشحالی تقریبا داد زد:

+ کوکی! نگاه! یه پیکسل جدید گرفتم، خوشگله مگه نه؟

جونگ کوک که بخاطر نزدیک بودن بیش از حد کیف به صورتش چشماش چپ شده بود به حالت جونگ شوک فقط به کیفی که تقریبا به صورتش چسبیده شده بود زل زده بود.
تهیونگ چشماشو کلافه چرخوند و فاصله کیف و بیشتر کرد و جونگ کوک تازه تونست از بین اون همه پیکسل رنگ و وارنگ جدیدترینشونو پیدا کنه، البته که کوک امار تمام پیکسلای کیف تهیونگ و داشت!

_ up?

تهیونگ لبخندی زد و تایید کرد:

+ up!

_ میدونستم که قراره همین امروز فردا پیکسلشو بخری، از وقتی کارتونشو دیدی دیوونش شدی!
حیف شد ولی):

جونگ کوک لباشو به کیوت ترین حالت ممکن اویزون کرد و با چشمای مشکیش به پیکسلی که به کیف وصل شده بود زل زد.
تهیونگ قطعا در برابر یچیزی همیشه کم می اورد و تسلیم میشد!
و اون چیزی بجز حالت کیوت طوره جئون جونگ کوک نبود!
جونگ کوک برای راه افتادن کارش پیش تهیونگ فقط کافی بود لباشو اویزون کنه و با چشمای گرد مشکیش بهش زل بزنه!
تهیونگ با بی قراری کیف مورد علاقشو روی تخت شوت کرد و با دوتا دستاش صورت کوکو قاب گرفت و با نگرانی پرسید:

+ چیشده کوکی؟؟ چرا ناراحت شدی؟ نکنه از پیکسلم خوشت نیومده؟ میخوای اتیشش بزنم؟

جونگ کوک اهی کشید و خودشو بیشتر تو بغل پسرکش ول داد:

_ نه راستشو بخوای....من فکر نمیکردم که به همین زودیا دنبال پیکسل این کارتون بگردی، بخاطر همین من خودم برات یدونه خریدم تا خوشحالت کنم، ولی تو یکی واسه خودت خریدی!):

جونگ کوک دستشو تو جیب هودی مشکیش برد و پیکسل خوشگلی که طرح کارتون up بودو بیرون اورد و به تهیونگ نشونش داد.
تهیونگ با ذوق خندید و پیکسل و از کوک گرفت و محکم بغلش کرد:

+ مرسییی کوکییی^^ این خیلی قشنگ تره، واقعا ازت ممنونم، خیلی ذوق دارم بابتش، خدایا این خیلی کیوته!

تهیونگ بی معطلی کیفشو گرفت و پیکسلی که خودش گرفته بودو جدا کرد و مال کوکی رو به جای اون به کیفش وصل کرد:

+ بفرمااا، رفت تو بخش پیکسلای مورد علاقه!
ولی فکر میکنم دیگه هیچ پیکسلی و نتونم به اندازه ی اینی که تو بهم دادی دوست داشته باشم، واقعا ازت ممنونم کوکی!

جونگ کوک با خوشحالی خندید و گفت:

_ میدونی داشتم فکر میکردم که دیوار شومینه ی من جای مناسبی برای..

+کشیدن طرح این پیکسله؟ وای خداااجون! این عالی میشه!

صدای خنده های از سر ذوق تهیونگ، قطعا قشنگ ترین ملودی ممکن برای گوشها و قلب عاشق جونگ کوک بود..

__________________

و آن کسی را که دوست داری،
نيم دیگر تو نیست!
او تویی، اما در جایی دیگر...

(جبران خلیل جبران)

برای این پارت اسمی درنظر ندارین؟)):

Esam

Sunken  (Him2)Where stories live. Discover now