پارت سی و سوم: دستبند کوکو

2K 493 71
                                    

بعضی ها؛
در زمان های خالی شون
با شما صحبت می کنند.
بعضی ها؛
زمانشون رو خالی می کنند
تا با شما صحبت کنند.
تفاوتش را بفهميم.

..................................................

جین توی تخت وولی خورد و با حرص سرکوب شده‌ای نامجونِ در آرامش خوابیده رو با پا هل داد و از خودش دور کرد. حتی با این کار هم، آروم نگرفت. چشم‌غره ترسناکی هم ضمیمه ش کرد و به تلاشش برای به خواب رفتن، با وجود حس نفس‌های گرم پسر زیر گوشش، ادامه داد.

.........................................................

_ باورت میشه؟! پسره‌ی احمق! به این راحتی گرفت خوابید! بعد از اینکه بوسیدمش؟! وای! واقعا خنگه! دیگه چراغ از این سبزتر؟!

جین بدون نفس گرفتن، غر میزد و جونگکوک به این فکر میکرد که کجای زندگی‌ش رو اشتباه رفته که حالا به اینجا رسیده که یک‌ساعت تمام، محکوم به شنیدن این غرهای بی پایانه!

با شنیدن اسمش از جا پرید:

_ جونگکوک؟ اصلا گوش میدی چی میگم؟

جونگکوک به سرعت، از خودش دفاع کرد:

_ آره، آره هیونگ! نامجون هیونگ یه احمقه!

پسر بزرگتر چشم‌هاش رو ریز کرد و شمرده جواب داد:

_ فقط من حق دارم بگم نامجون احمقه! تو باید احترام هیونگت رو نگه داری!

جونگکوک دور از چشم جین، نفسش رو فوت کرد و چشم‌هاش رو کمی کج و کوله کرد ولی قبل از اینکه جوابی بده، جین دوباره به حرف اومد:

_ اصلا میدونی چیه کوک؟ ذهنم نیاز به استراحت داره. بعد کلاست میام دنبالت بریم ناهار.

جونگکوک انگار که حشره، باسنش رو گاز گرفته باشه، ناگهان از جا پرید:

_ نه، ناهار نمیشه. ی یعنی چیزه...

زیر نگاه متعجب و البته دقیقِ جین، کمی من من کرد تا دروغی دست و پا کنه:

_ آ آم، قراره با دوستام ناهار بخورم.

پسر بزرگتر بدون اینکه که به بال بال زدن جونگکوک اهمیت بده، دستور داد:

_ بگو امروز نمیتونی! اونا که از هیونگت مهم تر نیستند! هستند؟ نکنه رل زدی؟ هوم؟

چهره‌ی کوک، طوری درمونده مچاله شده بود و لبهاش بی کلام، باز و بسته میشدند که صحنه‌‌ی خارج از آب جون دادن ماهی‌های بی‌گناه رو مجسم میکرد.درنهایت سری تکون داد و تسلیم شد:

_ قطعا نه هیونگ! پس بعد کلاسم می بینمت.

از هیونگ زورگوش که جدا شد، تلفن همراهش رو به دست گرفت و به تهیونگ پیام داد:

_ جین هیونگ مجبورم کرد ناهار باهاش برم بیرون! نمیتونم ببینمت.

و سیل جواب‌های ناراضی تهیونگ که کاملا حجم ارادتش به جین هیونگ رو به تصویر می‌کشید و کوک رو به خنده می‌ انداخت.

THE ROOMMATES|CompletedWhere stories live. Discover now