ماموریت من در زندگی فقط این نیست که زنده بمانم.
ماموریت من این است که رشد کنم
و ببالم
و در این راه کمی علاقه، مهربانی، شوخطبعی و سلیقه به خرج دهم!مایا آنجلو
................................................نامجون بعد از اطمینان از خالی بودن طبقه، دستگیرهی در اتاقش رو به آرومی چرخوند.
به بهانهی ناهار خونگی و دستپخت آجوما، استثنائا قبل از ظهر برگشته بود تا جین رو از وضعیتی که براش درست کرده بود، نجات بده.
کمی در رو هل داد که بلافاصله توسط کسی با شدت به سمت داخل کشیده شد و قبل از اینکه به خودش بیاد، دستش به تاج تخت و چشمهاش با پارچهی نهچندان لطیفی بسته شده بود!
گیج از شرایط، آروم پچپچ کرد:
_ بیب؟! تویی؟
بدون اینکه جوابی بگیره، با ملایمت روی تخت هل داده شد. "آخ"ی از کشیده شدن مچ بستهشدهش گفت و غر زد:
_ چیکار داری میکنی جینی؟!
دستی با تعلل و به آرومی شروع به باز کردن دکمههای پیراهن مردونهی مشکی رنگش کرد. نیازی به دیدن یا شنیدن صدایی نداشت، حرکات دست جین و صدای نفس کشیدنش رو از بر بود. دست آزادش رو به سمتی که حس میکرد سر جین باشه برد و موهاش رو نوازش کرد:
_ داری چیکار میکنی هوم؟!
وقتی بهجای جواب گرفتن، بیهوا و ناگهانی خیسی و گرمای بزاق رو اطراف نیپل راستش حس کرد، از حدسش مطمئن شد:
_ ازم عصبانی ای بیب؟!
جین پر سر و صدا بود. زیاد شوخی میکرد و جور اغراق آمیزی بلند و طولانی میخندید. اما وای از زمانیکه سکوت میکرد. سکوتِ جین یعنی ناراحت و عصبانی بود. اونقدر که حتی دلش نمیخواست تارهای ظریف صوتیش رو تکون کوچکی بده و صدای کوتاهی درآره.
جین نیپل مرد رو که به طرز آزاردهندهای آروم بود، محکم مکید و با دست چپ شکمش رو نوازش کرد. نامجون وولی خورد و عذرخواهی کرد:
_ اذیت شدی؟ ببخشید عزیزم! شوخی بود. باشه؟
سوکجین گاز آرومی از نیپلش گرفت و نق زد:
_ چیه؟ دوست نداری با من انجامش بدی؟ اینطوری؟
پسر بیچاره متوجهی منظور نشد. پس به عذرخواهی کردن ادامه داد:
_ نمیدونستم انقد اذیت میشی جینی. قبول دارم بیفکری کردم و شوخی احمقانهای بود. معذرت میخوام بیب. هوم؟
جواب بیربطِ نامجون، به آتش عصبانیتش دامن زد ولی حواسش بود که نمیتونه داد بزنه. پس از بین دندونهاش غرید:
_ چرا طفره میری؟ چرا رک و پوستکنده نمیگی من تویِ سکس چیزی که میخوای نیستم؟
نامجون متعجب و بیخبر دستهاش رو شدیدا تکون داد که مچ دستش دوباره محکم کشیده شد:
![](https://img.wattpad.com/cover/212963456-288-k105361.jpg)
VOCÊ ESTÁ LENDO
THE ROOMMATES|Completed
Fanfic**پایان یافته در تاریخ ۶ جولای ۲۰۲۲** _ تفاوت یک دوست معمولی و بهترین دوست؟ خب، یک دوست معمولی قبل از ورود در میزنه ولی بهترین دوستت سرش رو میاندازه پایین، میاد تو و یه راست میره سراغ خوراکیهات. امضا: مین یونگی ژانر: دوستانه، رومنس، دانشجویی، کم...