پارت ششم:سه..دو..یک..راند اول

3.2K 676 162
                                    

هر هفت نفر جلوی در دانشکده علوم زمین ایستاده بودند..طبق قرعه کشی، سوژه انتخابی، "چوی هانا" دانشجوی سال سوم زمین شناسی و دشمن شماره یک جیمین بود.

قضیه ی این دشمنی برمیگشت به اوایل ترم یک جیمین؛وقتی که تصادفا با هانا آشنا شده بود و از روی سادگی و صمیمیتی که ویژگی بارز شخصیتی ش بود و البته به قول یونگی"چون هیچ بویی از آدم شناسی نبرده بود" با هانا گرم گرفته و صمیمی شده بود،اونقد که باهاش در مورد کراشی که روی یکی از اساتید داشت،صحبت کرده بود و به یک ماه نکشیده همه ی دانشگاه درمورد جیمین و کراشش می دونستن و براش دست می گرفتن!

تهیونگ معتقد بود "اندک ترمیه و این مدل حماقت هاش و همه ی این احمق بازی ها بعدا خاطره میشه"

ولی قضیه برای جیمین به همین سادگی نبود و چند ماهی تا می تونست از تموم جمع های خوابگاهی و دانشگاهی فاصله گرفته بود تا شایعات خجالت آوری که درموردش پخش شده بود، کم کم به فراموشی سپرده شد.

تهیونگ،عینک آفتابی ش رو برداشت و روی موهاش نشوند:

_جونگکوک شی؟هنوزم دیر نشده؛بهت این شانسو میدم که عقب بکشی؛ الکی انرژی نسوزون و متحمل باخت نشو..

جونگکوک بند دوربین عکاسی ای که جیمین به زور دور گردنش انداخته بود رو مرتب کرد و به سمت تهیونگ چرخید و با لهجه بوسانی جواب داد:

+سونبه!جای تو بودم انقد کارو برای خودم سخت نمیکردم،من اگه ببازم فقط یه بچه شهرستانی ترم یکی ام که باخته،ولی تو اگه ببازی هویت کیم تهیونگ اعظم به فنا رفته!عقب بکش و منم بهت تخفیف میدم؛توی جمع لازم نیس بهم بگی ددی که آبروت هم حفظ بشه.هوم؟؟

تهیونگ،دستش رو بالا آورد و زیرچونه ی پسرک تازه وارد زبون دراز رو با ملایمت نوازش کرد:

_راستش ترجیح می دادم عقب بکشی

لبهای جونگکوک به خنده باز شدند و دندون های خرگوشی بامزه ش رو به نمایش گذاشتند:

_چون میترسی ببازی؟

تهیونگ کمی دستش رو بالاتر برد و کوتاه گوشه ی لب های هوس انگیز کوک رو لمس کرد و عقب کشید،اونقدر سریع که به جز جونگکوک کسی متوجه حرکتش نشد:

+نه!چون مقاومت کردن در برابر لبهای خوشفرمت وقتی ددی صدام میکنی کار سختیه!

جونگکوک،نیشخند زد و بی حواس زبونش رو گوشه ی لبش،جایی که تهیونگ لمس کرده بود کشید و جواب داد:

+نگران نباش!قطعا میبرم و اجازه نمیدم همچین سختی ای رو متحمل بشی سونبه!

تهیونگ نیشخند پیروزی به حرکت ناخودآگاه زبون کوک زد و توی ذهنش جیغ کشید:
میدونستم!برای من یکی نمیتونی ادای استریت ها رو درآری کوچولو!

THE ROOMMATES|CompletedOù les histoires vivent. Découvrez maintenant