و ما،
زمستان دیگرى را
سپرى خواهیم کرد.با عصیان بزرگى
که درونمان هستو تنها چیزى
که گرم مان مىدارد،
آتشِ مقدسِ امیدواریست!- ناظم حکمت
............................................................
_ همونطور که مستحضر هستید، اولین جلسهی دادگاه کیم سوکجین، پسرخواندهی مدیرعامل و بنیانگذار کمپانی کیم، به صورت غیرعلنی و پشت درهای بسته برگزار شد.
از روند پیشروی پرونده، فعلا اطلاعاتی در دست نیست با اینحال، شایعاتی وجود دارند که وارث مجموعه، جناب کیم نامجون، تنها فرزند آقای کیم، شخصا مسئولیت وکالت برادرخوندهشون رو به عهده گرفتند که در نوعِ خودش، بسیار عجیبه.
امشب، آقای هان در این برنامه همراه ما هستند تا دربارهی چند و چون این ماجرا با ما به گفتگو بنشینند.
مجری جوان و خوشچهره، نگاهش رو از دوربین گرفت و به سمت مهمان برنامه چرخید:
_جناب هان، اگر این شایعات واقعیت داشته باشند، هدف آقای کیم نامجون چی میتونه باشه؟ آیا این یک کودتا علیه امپراطوری پدره؟
کیم گپسو با اعصابی متشنج، نمایشگر بزرگ دفتر کارش رو خاموش و ریموت رو روی میز مقابلش پرت کرد. با کف هر دو دست روی میز کوبید و غرید:
_ پسرهی خیره سر. مار توو آستینم پرورش دادم. نه یکی، بلکه دو تا!
جلسهی اول دادگاه بدون حضور کیم کبیر برگزار شده بود. چرا که شاکی پرونده نه شخصِ کیم گپسو که کلِ هلدینگ بزرگ کیم بود. پس حضور نمایندهی قانونی شرکت- وکیل یو- کافی بود، ولی حالا به لطفِ خیانت پسری که از خون و گوشت و استخون خودش بود، برای ارائهی توضیحات دربارهی اسنادی که نامجون به دادگاه ارائه کرده بود، رسما احضار شده بود.
"نمک به حروم"ی گفت و احضاریهی دادگاه رو با تمام قدرت مچاله و به گوشهای از اتاق پرتاب کرد.
......................................................
چشمهای خستهش رو بست و درحالیکه پیچک امیدی که تازه توی قلبش جوونه زده بود، تنفس تویِ هوای گرفتهی سلول رو براش راحتتر کرده بود؛ به نامجون فکر کرد.
به کت و شلوار و کراوات مشکی و پیراهن سفیدش. به ساعت گرونقیمتی که به طرز جذابی مچش رو احاطه کرده بود و به موهای نقرهای بالا زدهش که ریشههای مشکیشون جلب توجه میکرد. به صورتیکه تک و توک تارهای موی جامونده، نشون از با عجله و بی حوصله شیو شدنش داشت.
نفس عمیقی کشید و لبخندش بزرگتر شد. یادآوری صدای بم نامجون و جملاتی که در دفاع از اون، محکم و مسلط ادا میشدند، قند توی دلش آب میکرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/212963456-288-k105361.jpg)
YOU ARE READING
THE ROOMMATES|Completed
Fanfiction**پایان یافته در تاریخ ۶ جولای ۲۰۲۲** _ تفاوت یک دوست معمولی و بهترین دوست؟ خب، یک دوست معمولی قبل از ورود در میزنه ولی بهترین دوستت سرش رو میاندازه پایین، میاد تو و یه راست میره سراغ خوراکیهات. امضا: مین یونگی ژانر: دوستانه، رومنس، دانشجویی، کم...