🌈🦄Be for each other🦄🌈

629 93 3
                                    

شاید حتی هنوز هیت امگاش تموم نشده بود و تمام اینا یک رویا بودن؟

آب دهنش رو قورت داد و به تنی که شبیه مجسمه‌های یونانی بود نگاه کرد.

"اومدی؟ آلفا؟"

جونگ کوک با شوکی که از صدای بهشتی جیمینش بهش وارد شد، تک سکسکه‌ای کرد. سرجاش خشک شده بود و نمی‌تونست جلو بره.

حالا جیمین از حالت نیمخیز دراومده بود و روی تخت نشسته بود. جونگ کوک حالا داشت لباسای جیمین رو دقیق تر میدید، زیر اون کیمونوی حریر پنتی سفید رنگی به هارنس‌های سفید که وسط رونش بودن وصل شده بود.

اصلاً مگه جیمینش نمی گفت قرار نیست سکس کنن و با آزمایشگاه بچه‌ی خودشون رو داشته باشن؟ پس این تصویر روبه‌روش چی بود؟

چرا جیمین بلند شده بود و حالا داشت با قدم‌های آرومش سمت آلفا می‌اومد؟ لب های آلفا از هم باز مونده بودن و بی هدف فقط تکون می‌خوردن.

بالاخره به جونگ کوک رسید و دست‌هاش رو روی سینه‌ی مرد بلندتر گذاشت.

"دلت برام تنگ نشده آلفا؟"

جونگ کوک با پلک زدنی به چشم‌های زیبای امگاش خیره شده بود و جواب داد:

"بیش از حد، خیلی زیاد."

جیمین کمی روی پنجه‌ی پاش بلند شد و لب‌هاش رو روی خط فک تیز جونگ کوک گذاشت.

"پس منتظر چی هستی؟ هر دوتامون بی قرار این لحظه بودیم کوک. حالا دیگه می‌تونیم همدیگه رو داشته باشیم."

جونگ کوک حالا کم کم داشت به خودش می‌اومد، دستای بزرگش رو دور کمر جیمینش گذاشت و وقتی باریکی کمرش رو حس کرد انگار چیزی توی دلش افتاد. جیمینش خیلی زیبا و پرستیدنی بود!

"مطمئنی توت فرنگی؟"

جیمین مکی به خط فکش زد و بعد، اونجا رو بوسه گذاشت.

"از چی آلفا؟"

توی صداش شیطنت بود و باعث شد جونگ کوک با یه حرکت آروم امگاش رو به دیوار کنارش بچسبونه.

جیمین نفس عمیقی کشید و با گذاشتن سرش توی گودی گردن آلفا، کمی حبسش کرد.

"اینکه متعلق به من باشی رو؟ ازش مطمئنی؟"

نفس گرمش رو حالا توی گودی گردن جونگ کوک بازدم کرد و بوسه‌ی دیگه‌ای روی سیبک گلوش کاشت.

"مطمئن؟ من فقط از یه چیز مطمئنم، اینکه حس می‌کنم به دنیا اومدم تا برای آلفای شیرموزیم باشم."

دست راست جونگ کوک قاب گودی زیبای کمر جیمین شد و کامل پرش کرد. دست دیگه‌ش پشت گردن و موهای نرم امگاش نشست و سرش رو با نوازش عقب کشید، به چشم‌های کهکشانی توت فرنگیش نگاه کرد و بعد با بستن پلک‌هاش، بی هیچ تردیدی لب‌هاش رو روی اون دو تا توت فرنگی خیس و نرم گذاشت. لب‌های نرم و خوشمزه‌ای که هوش از سر آلفا پرونده بودن، بوسه های شلخته‌ی دو تا جفت که بی هیچ تجربه ای روی هم می‌شستن اما هر دو داشتن با این بوسه اوج لذت یک بوسه رو حس می‌کردن.

🦄DADDY IS MY UNICORN🦄Where stories live. Discover now