صدای در زدنهای پشت سر هم باعث میشد چشماش رو با حرص روی هم فشار بده. نفس عمیقی کشید و هدفونِ جوجه ایش رو روی سرش گذاشت، دکمهش رو فشار داد و پلی لیست مورد علاقهش شروع به پخش شدن کرد.سه هفته گذشته بود، درست از روزی که تهیونگ هیونگش مرخص شده و به خونهش برگشته بود.
جیمین میخواست مثل روال قبل توی کافهش بمونه ولی خب... الان چی مثل قبل بود که حالا این بخواد باشه؟ اون آلفای خرگوشی عضلهایِ زورگوی لعنتی...'لحظهای تمرکز کرد تا انقدر بد و بیراه نگه و باز به سه هفته پیش فکر کرد' تو یه برج که توی محلهی خوبی توی سئول قرار داشت، دو تا واحد بزرگ گرفته بود که امگا اصلا ازش راضی نبود.
چرا؟ چون دقیقا مثل همین حالا، بیست و چهار ساعته اون آلفا توی واحد جیمین پلاس بود و اصلاً هم براش مهم نبود که این طبقه، دو واحدِ جدا داره و دو زندگی شخصی توش در جریانه. به طوری که توی یکی از واحدها 'واحد متعلق به جونگ کوک' اکثر وسایل تنها توی سه هفته خاک گرفته بود و واحد دیگه که برای جیمین بود، سینکِ ظرفشویی به علاوهی ماشین ظرفشویی، پر از ظرف بود. حتی کلوزت رومِش هم دیگه براش هیچ فضای خصوصیای نداشت.
واقعا اون آلفا رو درک نمیکرد، یه همچین خونهی نسبتاً بزرگ؟...یا شایدم واقعاً بزرگی! چون خب، سه تا اتاقش دراشون قفل بود و فقط دو تاش در حال استفاده، یه کلوزت روم بزرگ غیرشخصی و البته، دو تا حموم که یکیش درش بسته بود و اون یکی، خب...یکی دوباری وانش شاهد صحنههای جالبی از آلفا و امگای این واحد، بود!
هر چقدر جیمین غرغر کنه، در آخر هم به نفعش بود هم خب...خودشم بدش نمیاومد! مثلاً اگه بخوایم وضعیت الانش رو توصیف کنیم، یه امگای هیت شده داریم که روی کاناپهی سفیدش نشسته، بالشتک صورتی توی بغلشه و پتوی توت فرنگیه دوست داشتنیش که هنوز رایحهی اصلیِ آلفاش روش بود، دورش رو گرفته بود و لازم نیست به تیشرت خاکستری رنگی که کاملاً متعلق به آلفا بود رو به روی امگای توی هیت بیاریم! نه وقتی که پلی لیست مورد علاقهش داشت پخش میشد و جیمین با چشمای بسته داشت با بو کشیدن اون تیشرت، انگار که یه خوراکی بود، تمومش میکرد.
اوه...راستی! پلی لیست مورد علاقهی 'یه امگای توی هیت رفته که از قضا، شلوار تنش نیست و خب...فاک به هرچی کاناپهی کثیف شده از اسلیکه، اون آلفای عوضی میتونه یه نوش رو براش بخره. همون آلفایی که الان پشت واحد جفت هیت شدهش وایساده و هر چی در میزنه و صداش میکنه انگار نه انگار' چی میتونه باشه؟
آفرین! یه پلی لیست انتخاب شدهی دقیق موآنهای مورد علاقهش. اون یه امگای وفادار به آلفاش بود، پس ترجیح میداد پورن نبینه و نگاهش به بدن برهنهی بقیهی مردا نیفته. اوه چه امگای سرسخت و وفاداری! ولی خب تهش که چی؟
YOU ARE READING
🦄DADDY IS MY UNICORN🦄
Fanfiction🌈🦄- ددی؟میدونستی تو یونیکورن منی؟ جونگ کوک با چشمایی بیرون زده به پسر رو به روش نگاه میکنه. - ها؟من؟دقیقا منظورت منم جیمین؟احیانا حرفتو برعکس نگفتی کیتن؟ جیمین روی خزای گربه ش دست کشید و نچی کرد. - منظورم دقیقا خود خودت بودی ددی کوک. جونگ کوک با ک...