≈ Chapter Seven

961 231 18
                                    


" آخ " از درد داد میزنم ، قوزک پامو همونطور که شدیدا رو زمین می لرزم ، چسبیدم .

داشتم دنبال توپ می دوییدم ولی یکی از بچه های تیم روبرو برام پشت پا گرفت و محکم هلم داد ، توپ رو محکم تو صورتم کوبوند .

" لویی ! میخام که آروم باشی ، اکی ؟ " صدای مربی گیریفین رو شنیدم که داد زد و حس کردم مچ ورم کردمو لمس کرد .

تمام ادمای رو سکوها ساکت بودن و بازیکنا و بچه های تیم دورم جمع شده بودن .

" نه ! من لعنتی آروم نمی گیرم ! " جیغ کشیدم و نفس نفس زدم .

مربی گیریفین آروم شروع کرد به در آوردن کفشم و من ناله ام دراومد و چشمامو محکم بستم .

" لعنتیا بهم دست نزنین ! لعنتیا بهم دست نزنین ! " بلند داد زدم و سریع خودمو از دسترس هر کس عقب کشیدم .به دور و برم نگاه کردم و دیدم مربی ها دارن یادداشت برمیدارن .

احتمالا درباره من .

یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم بلند شم .

" لویی تو نمی تونی بلند شی ! مچ پات داغون شده ! "مربی گیریفین سرم داد کشید و برگشت پشت سرشو نگاه کرد و با دستش علامت داد که بیان . وقتی دیدم پرستارا با یه برانکارد دارن میان ، چشام گشاد شد .

" نه ! این یکی مونده به اخرین بازی فصله ! من نمیرم بیرون ! " وقتی دیدم پرستارا دارن بهم نزدیک میشن با صدای ضعیفی ناله کردم .

" لو ما میفهمیم " نایل بود " هممون میدونیم تو چقدر عاشق فوتبالی ولی این برا سلامتی خودته . خیلی دوست داریم رفیق " نایل مختصر و ساده گفت و رو زمین خم شد تا هم سطح من بشه و آروم به پشتم زد .

مربی یه دستشو پشتم و یه دستشو زیر زانوهام گذاشتو بلندم کرد و رو برانکارد گذاشت . سعی کرد منو بخوابونه ولی من جم نخوردم . حتی یه میلی متر .

" لویی " با لحن هشدارآمیزی گفت . مکث کردم و برگشتم به تمام بازیکنا نگاه کردم . هریو دیدم ، اخم کردم و رومو از نگاه خیره اش برگردوندم .

به جاش به هم تیمی هام زل زدم و یه نگاه غلیظ بهشون انداختم ، شعله های خشمو تو وجودم حس کردم .

" بزنید . کونشونو . پاره . کنین " با خشم داد زدم و به تک تک شون یه نگاه کشنده تحویل دادم . سریع سرهاشونو تکون دادن و واسه اخرین بغل گروهی دورم جمع شدن .

.

.

.

.

.

.

های ب اهالی واتپد

که یه مدته خیلی کمتر شدن

و مدت هاست دیگه شور و ذوقی بین شون حس نمی کنم

شاید چون مدت هاست چیزی به اسم

وان دایرکشن

وجود خارجی نداره

ممنون که به پارت قبل ووت دادین

アタシハダアレ

Make You Mad [Persian Translation]Where stories live. Discover now