" آخ " از درد داد میزنم ، قوزک پامو همونطور که شدیدا رو زمین می لرزم ، چسبیدم .داشتم دنبال توپ می دوییدم ولی یکی از بچه های تیم روبرو برام پشت پا گرفت و محکم هلم داد ، توپ رو محکم تو صورتم کوبوند .
" لویی ! میخام که آروم باشی ، اکی ؟ " صدای مربی گیریفین رو شنیدم که داد زد و حس کردم مچ ورم کردمو لمس کرد .
تمام ادمای رو سکوها ساکت بودن و بازیکنا و بچه های تیم دورم جمع شده بودن .
" نه ! من لعنتی آروم نمی گیرم ! " جیغ کشیدم و نفس نفس زدم .
مربی گیریفین آروم شروع کرد به در آوردن کفشم و من ناله ام دراومد و چشمامو محکم بستم .
" لعنتیا بهم دست نزنین ! لعنتیا بهم دست نزنین ! " بلند داد زدم و سریع خودمو از دسترس هر کس عقب کشیدم .به دور و برم نگاه کردم و دیدم مربی ها دارن یادداشت برمیدارن .
احتمالا درباره من .
یه نفس عمیق کشیدم و سعی کردم بلند شم .
" لویی تو نمی تونی بلند شی ! مچ پات داغون شده ! "مربی گیریفین سرم داد کشید و برگشت پشت سرشو نگاه کرد و با دستش علامت داد که بیان . وقتی دیدم پرستارا با یه برانکارد دارن میان ، چشام گشاد شد .
" نه ! این یکی مونده به اخرین بازی فصله ! من نمیرم بیرون ! " وقتی دیدم پرستارا دارن بهم نزدیک میشن با صدای ضعیفی ناله کردم .
" لو ما میفهمیم " نایل بود " هممون میدونیم تو چقدر عاشق فوتبالی ولی این برا سلامتی خودته . خیلی دوست داریم رفیق " نایل مختصر و ساده گفت و رو زمین خم شد تا هم سطح من بشه و آروم به پشتم زد .
مربی یه دستشو پشتم و یه دستشو زیر زانوهام گذاشتو بلندم کرد و رو برانکارد گذاشت . سعی کرد منو بخوابونه ولی من جم نخوردم . حتی یه میلی متر .
" لویی " با لحن هشدارآمیزی گفت . مکث کردم و برگشتم به تمام بازیکنا نگاه کردم . هریو دیدم ، اخم کردم و رومو از نگاه خیره اش برگردوندم .
به جاش به هم تیمی هام زل زدم و یه نگاه غلیظ بهشون انداختم ، شعله های خشمو تو وجودم حس کردم .
" بزنید . کونشونو . پاره . کنین " با خشم داد زدم و به تک تک شون یه نگاه کشنده تحویل دادم . سریع سرهاشونو تکون دادن و واسه اخرین بغل گروهی دورم جمع شدن .
.
.
.
.
.
.
های ب اهالی واتپد
که یه مدته خیلی کمتر شدن
و مدت هاست دیگه شور و ذوقی بین شون حس نمی کنم
شاید چون مدت هاست چیزی به اسم
وان دایرکشن
وجود خارجی نداره
ممنون که به پارت قبل ووت دادین
アタシハダアレ
![](https://img.wattpad.com/cover/163576010-288-k657913.jpg)
YOU ARE READING
Make You Mad [Persian Translation]
Fanfiction"عصبانیش کن! " All Right Reserve To @louissmolbean