≈ Chapter Nineteen

922 187 79
                                    

شرط اپ 55 ووت

خوشگلای من میدونین که لمس کردن اون ستاره رایگانه هااا

‌‌______________________________________________
" ‌من دارم میرم " با صدای خشنی گفتم ، حس می کنم خشم و عصبانیت تک تک سلول هامو گرفته . کوله پشتی مو چنگ میزنم و محکم میندازم پشتم .

" تو بیشعور واسه چی انقد رو لویی زوم کردی ؟ " با خودم حرف میزنم . تا در رو باز می کنم ، صدای خنده های ریز ریزی رو از جلوم می شنوم . دوست دختر سابقم جلوم وایساده .

" چرا با خودت حرف میزنی استایلز ؟ " با یه صدای بچگونه حرف میزنه . چشامو می چرخونم و بهش چشم غره میرم . " محض اطلاع ، دیگه باهات کاری ندارم . برای خودم یه  مرد واقعی پیدا کردم . اون ارشده " با افتخار گفت .

داشتم راهمو می رفتم ولی برگشتم و اومدم سمتش . دستامو به حالت دفاعی بردم بالا و بهش لبخند زدم  " از اون بالزهای شل و ول و آویزون لذت ببر سوییتی . من یه مردم . این تویی که یه هرزه ای و راه براه خیانت میکنی و فکر میکردی من احمقم و نمی فهمم "  برمیگردم ومیرم .

" تعجبی نداشت خیلی تنگ نبودی " همونطور که دور میشم داد می زنم ، صدای بریده شدن نفس و خنده از پشت سرم میاد . از حرفم پشیمون نیستم ولی میدونم بهاشو پس میدم .

وقتی دیدم رسیدم به کلاسم ، یه نفس عمیق می کشم و میشینم . نگاهمو میدم به بیرون پنجره و میرم تو فکر .

چرا این احساسات برگشتن سراغم ؟ چرا فکر لویی دوباره برگشته تو سرم ؟ میدونم ، من کگارای بدی در حقش کردم ولی اگه بخوام صادق باشم من ... ،

سرمو تکون میدم تا این فکرا برن بیرون و با صدای زنگ از جام میپرم . از کار خودم خنده ام میگیره .

" خیلی خب بچه ها امروز قراره بریم سراغ ... "

.

.

.

.

.

" فا .. فاک " نفس نفس زدم و دستمو سریع تر دور دیکم تکون دادم . چشم هامو بستم و با فکر کردن به لویی بلند ناله کردم . یه کم قبل تر فقط تو فکرش بودم ، همون فکر کردن بنا به دلایلی باعث شده بود سفت بشم .

تو ذهنم اونو تصور کردم که رو زانوهاش نشسته و داره منو ساک می زنه . عاشق وقت هاییم که اون صداهای خفه رو با گلوش درمیاره . اون واقعا کشته مرده اینه که منو تو گلوش فرو ببره .

" آهههع " با ناله رو دستمو و تمام ملحفه ها میام . چشم هامو می بندم و با نفس های عمیق خودمو آروم می کنم . آروم آروم دستمو از دور دیکم باز می کنم و میرم دستشویی تا خودمو تمیز کنم .

Make You Mad [Persian Translation]Where stories live. Discover now