≈‌ Chapter Eleven

889 203 127
                                    

" اوی فگوت ! " نیک بلند صدا زد . لویی آروم برگشت سمت میز من و از پهلو غیرمستقیم به نیک نگاه کرد .


" چیه ؟ " با لحن غمگینی که تو صداش معلوم بود و سر پایین ، پرسید .


" امیدوارم قبل شروع اخرین مسابقه سال اصلا بهتر نشی " نیک بلند بلند با بقیه دوستامون خندید .


" ممنون نیک ، منم امیدوارم تو اخرش آواره و بی خانمان بشی و خودتو بکشی " مکث کرد و کاملا به من و میزم نگاه کرد " امیدوارم همگی تون اینطور بشین " جمله اخرشو زیرلب گفت و از کلاس بیرون رفت .


یادم اومد زمانی رو که من و لویی بهترین دوستای هم بودیم . بعد ، عاشق هم شدیم و بعدش ، من دیگه عاشقش نبودم . و حالا هم اینجام ؛ دارم واسش قلدربازی درمیارم .


من آدمه اینجوریی نیستم ....


" مشکل چیه رفیق ؟ " نیک ازم پرسید . همه چی !
" هیچ چی " با یه لبخند کوچیک جوابشو دادم .


" خیلی خب بچه ها کی واسه پارتی امشب آماده ست ؟ " نیک پرسید و تمام بچه های میزمون هورا کشیدن ؛ در حالیکه من تو فکرم .


من گند زدم ، مگه نه ؟


" خیلی خب ، نیکوتین ، هروئین ، مورفین و وید گرفتم . تو کدومو میخوای ؟ " نیک بهم پیشنهاد داد .


لبخند زدمو به مورفین اشاره کردم . " یه مورفین برو بالا " داد کشید و بسته شو بهم داد .


تصمیم داشتم با پارتی تمام فکر و خیالامو بندازم دور . منظوررم اینه ، من اون کسی بودم که از دوست داشتن لویی دست کشیدم ؛ نباید تا الان منو از سرش بیرون کرده باشه ؟ میدونم که هنوز بهم احساساتی داره و دونستن این موضوع حسابی کفر منو درمیاره .


یعنی ، تمومش کن !


یه نفس عمیق کشیدمو گوشیمو از جیبم درآوردم ، رفتم قسمت مسیج هامو شماره لویی رو آنبلاک کردم و بهش تکس دادم :


تو باید اینو بفهمی که من دیگه عاشق تو نیستم . ول کن ‌لطفا . این داره منو میکشه و من از این شایعه های گی بازی که تو مدرسه پخشه متنفرم . خوده گاییده شده تو از من بکش بیرون !



لویی :
فکر میکنی من سعی نکرده ام ؟ من سعی کردم ازت متنفر باشم و خودمو بیشتر از تو دوست داشته باشم . و صادقانه از ته قلبم ارزومه که عاشقت نبودم . تو بدترین چیزی هستی که تو کل عمرم برام اتفاق افتاده . فقط نمی تونم ازت دست بکشم ، پس به من نگو خودمو بکشم بیرون ! من سعی کردمو سعی میکنم تا تو رو از ذهنم خارج کنم ولی امروز اون روز نیست !



تکست لویی رو دوباره و دوباره خوندم . واو ! اون واقعا ....


" گوشیتو بزار کنار ، دوست دختره خوشگلت تو منتظرته " نیک بهم اطلاع داد . گوشیمو خاموش کردم .


امیدوارم شب عالیی از آب دربیاد .

.

.

.

.

.

.

در حال فوت از شدت خستگی


با ووت و کامنت های خود جهت شادی روح این نیمه مرحومه اقدام بفرمایید


چقــــــدر نیمه تاریک هری استایلز رو دوست داشتین!!



👿‌حالا بازم هست مستفیض میشید در آینده👿



アタシハダアレ

Make You Mad [Persian Translation]Where stories live. Discover now