" اوی فگوت ! " نیک بلند صدا زد . لویی آروم برگشت سمت میز من و از پهلو غیرمستقیم به نیک نگاه کرد .
" چیه ؟ " با لحن غمگینی که تو صداش معلوم بود و سر پایین ، پرسید .
" امیدوارم قبل شروع اخرین مسابقه سال اصلا بهتر نشی " نیک بلند بلند با بقیه دوستامون خندید .
" ممنون نیک ، منم امیدوارم تو اخرش آواره و بی خانمان بشی و خودتو بکشی " مکث کرد و کاملا به من و میزم نگاه کرد " امیدوارم همگی تون اینطور بشین " جمله اخرشو زیرلب گفت و از کلاس بیرون رفت .
یادم اومد زمانی رو که من و لویی بهترین دوستای هم بودیم . بعد ، عاشق هم شدیم و بعدش ، من دیگه عاشقش نبودم . و حالا هم اینجام ؛ دارم واسش قلدربازی درمیارم .
من آدمه اینجوریی نیستم ....
" مشکل چیه رفیق ؟ " نیک ازم پرسید . همه چی !
" هیچ چی " با یه لبخند کوچیک جوابشو دادم .
" خیلی خب بچه ها کی واسه پارتی امشب آماده ست ؟ " نیک پرسید و تمام بچه های میزمون هورا کشیدن ؛ در حالیکه من تو فکرم .
من گند زدم ، مگه نه ؟
" خیلی خب ، نیکوتین ، هروئین ، مورفین و وید گرفتم . تو کدومو میخوای ؟ " نیک بهم پیشنهاد داد .
لبخند زدمو به مورفین اشاره کردم . " یه مورفین برو بالا " داد کشید و بسته شو بهم داد .
تصمیم داشتم با پارتی تمام فکر و خیالامو بندازم دور . منظوررم اینه ، من اون کسی بودم که از دوست داشتن لویی دست کشیدم ؛ نباید تا الان منو از سرش بیرون کرده باشه ؟ میدونم که هنوز بهم احساساتی داره و دونستن این موضوع حسابی کفر منو درمیاره .
یعنی ، تمومش کن !
یه نفس عمیق کشیدمو گوشیمو از جیبم درآوردم ، رفتم قسمت مسیج هامو شماره لویی رو آنبلاک کردم و بهش تکس دادم :
تو باید اینو بفهمی که من دیگه عاشق تو نیستم . ول کن لطفا . این داره منو میکشه و من از این شایعه های گی بازی که تو مدرسه پخشه متنفرم . خوده گاییده شده تو از من بکش بیرون !
لویی :
فکر میکنی من سعی نکرده ام ؟ من سعی کردم ازت متنفر باشم و خودمو بیشتر از تو دوست داشته باشم . و صادقانه از ته قلبم ارزومه که عاشقت نبودم . تو بدترین چیزی هستی که تو کل عمرم برام اتفاق افتاده . فقط نمی تونم ازت دست بکشم ، پس به من نگو خودمو بکشم بیرون ! من سعی کردمو سعی میکنم تا تو رو از ذهنم خارج کنم ولی امروز اون روز نیست !
تکست لویی رو دوباره و دوباره خوندم . واو ! اون واقعا ....
" گوشیتو بزار کنار ، دوست دختره خوشگلت تو منتظرته " نیک بهم اطلاع داد . گوشیمو خاموش کردم .
امیدوارم شب عالیی از آب دربیاد ..
.
.
.
.
.
در حال فوت از شدت خستگی
با ووت و کامنت های خود جهت شادی روح این نیمه مرحومه اقدام بفرمایید
چقــــــدر نیمه تاریک هری استایلز رو دوست داشتین!!
👿حالا بازم هست مستفیض میشید در آینده👿
アタシハダアレ
YOU ARE READING
Make You Mad [Persian Translation]
Fanfiction"عصبانیش کن! " All Right Reserve To @louissmolbean