" هولی شت ! هولی شت .... "
" هییش لویی ! الانه که همه رو بیدار کنی " هری با صدای ارومی گفت و با دستش دهنمو گرفت .
" دوست دخترم یه جایی تو همین خونه است "بهش چشم غره رفتم و دستشو گاز گرفتم که باعث شد دستشو بکشه عقب و از درد یه هیس آروم بکشه . چپ چپ بهش نگاه کردم و یه صدای عصبانی مانند از ته گلوم درآوردم .
" یه بار دیگه دستت بهم بخوره ببین چیکارت میکنم " با پررویی تو صورتش گفتم . به دور و برم نگاه کردمو دیدم لباسامون همه جا رو زمین پخش و پلاست . ملحفه رو از رو خودم کنار زدم و دیدم کون لختم .
فاک !
به میز کنار تخت نگاه کردم و لوب رو روش دیدم ولی اثری از کاندوم نبود . نفسام سنگین شدن وقتی تو سطل آشغالو نگاه کردمو هیچ کاندوم استفاده شده ای توش پیدا نکردم .
" ما از محافظ استفاده نکردیم " به هری نگاه کردم و دیدم چشماش گشاد شدن .
" اصلا دیشب ما با هم خوابیدیم ؟ " چشام پر اشک شدن .البته که من ناراحتم . آرزومه هنوز با همدیگه بودیم و از این کارا میکردیم . آرزومه دیشب مست نمی کردم .
" اره فکر کنم بودیم . بیا اینجا بزار ببینمت " گفت و پهلوهامو گرفت . چشام از کارش گرد شدن و فورا زدم رو دستاش !
" دستای کثیفه خیانتکارتو از رو من بردار " با جیغ گفتم . بلند شدم نشستم و مثل دخترا ملحفه رو پیچیدم دور خودم .
خم شدم تا باکسرمو بردارم و با یه درد وحشتناک تو پشتم خودمو زود عقب کشیدم . تندی صاف نشستم و بی سر و صدا غرغر کردم .
" بعله . کاملا واضح و روشنه که دیشب با هم خوابیدیم " یه نفس سنگین و ناراحت کشیدم .
البته امیدوارم هری اینو نشنیده باشه . این به قدر کافی عجیب هست که تو یه تخت بین بازوهای دوست پسر سابقت از خواب بیدار بشی و بعدشم بفهمی که باهاش خوابیده بودی .اوه و تو هنوزم عاشق اونی ولی اون دیگه تو رو نمی خواد .
" خیلی خب ، ما از کاندوم استفاده نکردیم و .... "
" باید آزمایش بدیم " من گفتمو وقتی مطمئن شدم هری نگاه نمیکنه تندی باکسرمو پام کردم .
" من و دوست دخترم تا حالا بدون کاندوم سکس نکردیم واسه همین مطمئنم حالمون خوبه " تا خم شدم شلوارم که رو زمین ولش کرده بودم بردارم گفت .
" نه میخوام آزمایش بدیم چون اگه بفهمم یه جور مرض جنسی ازت گرفتم " مکث کردم ، برگشتم رو به هری و بهش یه چشم غره غلیظ رفتم
" اون وقت به خدا قسم که نصفه شب میام تو اتاقت و دیکتو از ته می برم " تو صورتش داد زدم .هری انگار که از حرفام ترسیده باشه تند تند سرشو تکون داد و گفت " باشه ، باشه ! آزمایش میدیم " دست و پاهاشو کشید و خمیازه کشید .
YOU ARE READING
Make You Mad [Persian Translation]
Fanfiction"عصبانیش کن! " All Right Reserve To @louissmolbean