≈ Chapter Eighteen

908 165 56
                                    

" دیشب یه رویای خیس داشتم " حرف لارن باعث شد نوشیدنی پری بپره تو گلوش .
" آره " لارن مکث کرد .

" درباره چی بود اونوقت ؟ " جسی ریز ریز خندید . " خب ، درباره ددی ام بود "
حرفشو ادامه داد و نگاهشو از جمع مون گرفت و فکر کنم به فضای روبرو خیره شد . چون عینک زده نمی تونم مطمئن بگم .

" ددی ت کیه ؟ و من فکر می کردم پدرت استریته عزیزم ؟ " کامل گیج شدم .

" تو و هری "
آب دهنم پرید تو گلوم .
" خیلی هات بود . تو داشتی جیغ می کشیدی و اون همونطور که تو گوشت حرفای درتی میزد ، داشت به فاکت می داد " شونه هاشو انداخت بالا .

" پس من الان ددی توام . خوبه ، پس می تونم برات تعیین تکلیف کنم " یه نیشخند پر از طعنه تحویلش دادم .
" و تو باید یه کم به لوکاس علاقه نشون بدی . اون آدم بدی نیست " لب و لوچه مو دادم بیرون .

" تو منو کنترل نمی کنی و لوکاس با اینکه آدم دوست داشتنیه و خیلی هاته ، ولی هری یه چیز دیگه از سطح هات بودنو تعریف میکنه . اون ، "

" لوکاس به من خیانت نمی کنه . اون وفاداره و ، "

" کی وفاداره ؟ "
یه صدای آشنا گفت . چشامو چرخوندم و سرمو برگردوندم ، هری ، لیام ، نایل و زین رو دیدم که سمت میز ما میومدن .

" دوست پسر لویی " جسی گفت و یه تیکه از سالادشو  گذاشت دهنش . پسرا نشستن و به من نگاه کردن . نفسمو با صدا بیرون دادم و به جسی چشم غره رفتم .

" اون دوست پسر من نیست . ما فقط دوستیم "  نگاهمو دادم به گوشیم ؛ برام یه پیام اومد .
" دوست های واقعا نزدیک " زیرلب گفتم .

" آره ؟ باشع تومو ولی این قرارنیست باعث بشه من از لری شیپر بودن دست بکشم . من تا ابد طرفداره اینم تا بالاخره همه چیزو درست راستی کنم " نایل با یه سلام نظامی گفت ." بچه ها شما هم طرف منید ؟ "

" لری شیپر چه کوفتیه ؟ " هری پرسید و ابروهاشو کرد تو هم .

" بعله و تو به چه جهنمی سلام نظامی میدی ؟ به آسمون گه گرفته ؟ " یه نگاه تلخ به سر تا پای نایل انداختم و دیدم اخم کرد .

" نه کله کدوها . لری . لویی بعلاوه هری مساویست با لری " لبخند زد .
" و شماها به همدیگه برمی گردین . فن های من تو واتپد همیشه اینو بهم میگن . شماها خیلی مشهورین . اونا عاشق جفتتونن ؛ و البته که کون لویی دوست داشتنی ترین چیز ممکنه " نایل با چشم هایی که شکل قلب شده بودن ، گفت .

" می بینی ؟ شماها ددی هایه منید . کل کهکشان لعنتی با من موافقه " لارن داد زد و پاشد رو میز وایساد .
دستمو کوبوندم تو پیشونیم و سرمو با تاسف تکون دادم .

" شما عجیب غریبا دارید اونا رو خجالت زده می کنین " پری با خنده گفت . " بیا پایین لارن الان خودتو ناقص می کنیا " بهش سیخونک زد . لارن از میز پرید پایین و یه لبخند تحویل داد .

" باشه جک و جینداها . کلاس الان شروع میشه " برامون دست تکون داد و رفت سمت درهای بزرگ خروج .

" من که روز طولانی تو کلاس شیمی داشتم " جسی سالادشو انداخت دور و با این حرف تکلیف کلاس بعدیشو معلوم کرد . " من موندم اگه این بدون دخالت دست بسته بندی شده پس چجوری سالادو میزارن توش ؟ " پری خم شد طرف سطل آشغال و به باقی مونده سالاد یه نگاه انداخت .

" این الان داره جدی می پرسه ؟ " جسی گفت و یه نگاه به پری انداخت انگار که اون خنگه . خب اون دختره بلوند همینقدر از اینجور چیزا میدونه . " خیلی خب ، تا بعد "

" باورم نمیشه که ما تو کالجیم " لیام که داشت به محوطه کالج نگاه می کرد گفت .
آره ، درست شنیدین . ما الان تو کالجیم . تو تابستون من یه عالمه تمرین کردم و بورسیه تحصیلی گرفتم .

" آره منم " پری با ناباوری بیشتر خطاب به خودش گفت . " خیلی خب ، من میخوام برم پیش الکس " بلند شد و گونه مو بوسید . " شب با شامپاین میام اتاقت " همونطور که داشت می رفت بلند گفت .

خندیدم و سرمو از دست ادا و اطوارش تکون دادم " پز فردا باز کلاس داریم ، شب مست کردن نیست " منم با صدای بلند جوابشو دادم . خندید و موهاشو تاب داد " من که به هیچ جام نیست " بعدم رفت و منو با بچه ها تنها گذاشت .

رومو برگردوندم سمت بچه ها و اونا بهم لبخند زدن . هری بغل دست من نشسته بود برای همین ما خیلی بهم نزدیک بودیم . به چشم های سبز زمردی زیباش نگاه کردم و امیدوار بودم توشون نفرت ببینم .

ولی نه .

چیزی توشون برق میزد که تقریبا میخواست من ، ...

" هی لو " برگشتمو فورا لبخند زدم . " حالت چطوره عشق ؟ " لوکاس ازم پرسید و پیشونی مو بوسید . قرمز شدم و نخودی خندیدم .

لوکاس دوست پسر جدیدم بودم و هری دوست پسر سابقمه . من یه جورایی بین اون دو تا موندم . از نظر جسمی . ولی از نظر ذهنی ؟

نه . هری منو اون مدلی دوست نداره . چشم هاش فقط شادی رو نشون می داد .

فکر کنم !

.

.

.

.

نــخــــــــــــــــیر


ایــــن رابطــــه ســــــر دراز  داره

جبران کوتاهی پارت قبل


شرط آپ 55 ووت

アタシハダアレ

Make You Mad [Persian Translation]Where stories live. Discover now