eleven

4.2K 679 243
                                    






وارد کریدور شد و به لایلا که پرونده ها رو جدا می‌کرد سلام داد

آخرین قطرات قهوه ی شیرین شده ش رو سر کشید و کاپ کاغذی دور انداخت

لا- روز به خیر آقای پین. برنامه ی امروزتون...

لیام دستش رو بالا آورد و نرم گفت

ل-بله میدونم سرکشی به بخش تولید. آقای مالک؟

لا‌-شرکت هستن بله اما توی اتاقشون نیستن

لیام سری به نشونه تایید تکون داد و به اتاق رفت

کیف شونی که از جنس جین بود گوشه ی یکی از مبل های رها شده بود و تنها نشانه ی حضور زین بعد از دو روز توی شرکت بود

دروغ نبود اگر میگفت مکالمه ای از پیش تعیین شده توی ذهنش تنظیم کرده بود برای مواجه با زین

اونشب زین اصلا مثل همیشه ش نبود و دو روز نبودش تَنِش ذهنی لیام رو بالا برده بود

اما زین اون روز تا نزدیک های ظهر به اتاق برنگشت

لیام تقریبا حضورش رو فراموش کرده بود تا جایی که خواست برای چک کردن یکی از اطلاعات از اتاق بیرون بره

و درست وقتی وارد راهرو دفتر شد سایه ی زین از در شیشه ای خارج شد

لیام به سمت میز لایلا رفت و ازش پرونده ی مورد نظر رو خواست

همونطور که خودش رو مشغول برگه ای نشون میداد پرسید

ل-برای ناهار هماهنگ کردی با آقای مالک؟

لایلا پوشه نارنجی رنگ رو جلوی لیام گرفت و ادامه داد

لا- بله من باهاشون صحبت کردم اما گفتن ناهار رو امروز بیرون دفتر میخورن برای سرکشی به بخش تولید برمیگردن

لیام ناخوداگاه اخمی کرد و به تکون دادن سرش اکتفا کرد

*********

تکیه شو به دیوار سنگی راهروی طبقه همکف زد و گوشی رو کمی کنار گوشش جا به جا کرد

سرمایی که از سنگ به زیر پوستش منتقل میشد باعث میشد هر چند لحظه فحشی زیر لب بده

ز-پروژه رو تحویل گرفتی ؟

منتظر موند تا صدای لوک جوابگوش باشه

لو-اره . بررسی کرده بود

ز-خب . این دفعه هم افتادم ؟ ایندفعه دیگه میرم چاقو میذارم رو شاهرگش ازش نمره میگیرم . بد ترکیب به فاک رفته

لو- اِی پلاس گرفتی .

زین گوشی رو از گوشش فاصله داد و با تعجب به صفحه گوشی خیره شد و بعد دوباره کنار گوشش گذاشت

ز-ببین سه ساعته وایسادم این لیام بیاد رد شه بره که بتونم برم بالا پاهام خشک شده اعصاب نمک ریختن تو ندارم میام به فاکت میدم

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now