thirty six /p1/

5K 723 944
                                    










اروم تر قدم برداشت تا صدای پاشنه های کفشش توی راهرو نپیچه

نمیخواست هیچ بهانه ای برای تشر زدن دست رئیسش بده

در زد و بعد از چند ثانیه وارد شد

صندلی چرخان رو نگاه کرد اما رئیسش رو اونجا پیدا نکرد نگاهش رو توی اتاق چرخوند

انتهای کاناپه ی چرم بزرگ وسط اتاق زین نشسته بود و پاهاشو زیر بدنش جمع کرده بود

همونطور که زبونش رو بین دندون هاش زندانی کرده بود روی پرونده ای که بین پاهاش گذاشته بود تمرکز کرده بود

-اقای مالک .

زین دستش رو بالا اورد و به نشونه ی سکوت جلوی دختر گرفت و باعث لایلا قدمی عقب برداره و منتظر بمونه

بعد از دقیقه ای زین سرش رو بالا اورد

ز-بله ؟

لا-اقای هوران اومدن . گفته بودید خبر بدم

ز-هوم ! بگو بیاد

و با نخ های زاپ شلوار جینش بازی کرد کرد و نگاه کوتاهی به ساعت انداخت

یک ظهر رو نشون میداد

صدای شکمش رو میتونست بشنوه .

چیزی نگذشته بود که نایل وارد اتاق شد

سلامی زیر لب داد و رو به روی زین روی مبل نشست

ز-تعطیلات خوش گذشت ؟

نایل لبخندی زد و تک دکمه ی کت طوسی شو باز کرد

ن-اره دلم براشون تنگ شده بود

ز-دل شرکت هم برای شما تنگ شده بود ! تعطیلات دو هفته ست تو سه هفته ست نیستی . یک هفته دیر نیومدی به نظرت ؟

نایل نیشخندی زد و به جلو خم شد

ن-زین ! اینا رو برای من بازی نکن که دیگه . تو خودت تا دیروز تو خونه لم داده بودی .

زین ابرویی بالا انداخت و متقابلا به جلو خم شد

ز-من فرق داشت داستانم .

ن-اره میدونم . تو بغل لیام پین خوش میگذره ادم دلش نمیخواد بیرون بیاد

زین با اخم به خنده ی نایل نگاه کرد خواست چیزی بگه اما صدای گوشیش نشون میداد براش تکست اومده

با نیم نگاهی اونو چک کرد

لیام :" پایینم بیب "

گوشی شو توی جیب شلوارش جا داد و از جا بلند شد همونطور که بافت بلندش رو از روی مبل برمیداشت گفت

ز-خیلی دوست داری میگم تو رو هم بغل کنه .

ن-اره حتما هیچکس هم نه تو میذاری کسی رو بغل کنه

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now