نایل کنارش ایستاد و دستش روی شونه ی لیام گذاشت
لیام سمتش برگشت و لبخندی زد
ل-از جشن لذت میبری ؟
ن-بهتره بپرسی لذت میبرن
و اشاره ای به میز مقابلشون کرد
افرادی که دور میز ایستاده بودن همکار پروژه ی بعدی شرکت بودن و افراد مهمی محسوب میشدن
ل-به نظر میاد به اندازه کافی دارن لذت میبرن فقط نمیفهمم خانوم جونز چرا اونجاست و از همه مهم تر چرا اینقدر صمیمی ؟
نایل تک خنده ای به لحن مرموز لیام زد
البته که هیچ جزئیاتی از زیر چشم لیام فرار نمیکرد
ن-اون ادم رو من بهتر میشناسم یکم راجع بهش تحقیق کردم . و خب از اونجایی که باید هرطور شده نظرش رو جلب کنیم مطمئن شدم بدون قرار به جشن بیاد و پیشنهاد همراهیش رو به کیارا دادم اونم که میشناسی مشتاقانه قبول کرد .
کیارا جونز دوست و همکلاسی دوران دانشگاه لیام بود و اشناییشون به اون زمان برمیگشت
و البته مسئول روابط عمومی شرکت هم بود
لیام دستش رو توی جیب تنگ شلوارش کرد و ادامه داد
ل-فکر جالبیه اما میدونی که روش کار ما این نیست میتونیم توی جلسات متقاعدشون کنیم
ن-قطعا میتونستی متقاعدشون کنی اما تو دیگه رئیس نیستی پس تو سیاست های جدید شرکت دخالت نکن
انگشت اشاره ش رو مقابل صورت لیام گرفت تا تهدیدش کنه اما صورت خندونش چیز دیگه ای میگفت
لیام شونه ای بالا انداخت
ل-اونوقت این سیاست ها رو کی وضع کرده رئیس جدید شرکت ؟
نایل نگاه لیام رو دنبال کرد و به میزی رسید که زین به تنهایی دورش ایستاده بود
دستش رو زیر چونه ش گذاشته بود و جلوش بیش از پنج تا گیلاس خالی شده بود
ن-جیزز ! قراره امشب بدجور ابروریزی کنه اگه ادامه بده
لیام نگاهش رو ثابت روی زین نگه داشت
ل-چه ابروریزی ای ؟ تا جایی که من میدونم از معدود ادم های بی ازار این جمع همون زین ِ
ن-حداقل ابروی خودش رو .
زین که کلافه شده بود موهاش رو به بالا هدایت کرد و اطراف رو نگاه کرد
در نهایت زیر نگاه لیام از سالن بیرون رفت
نایل بازوی لیام رو به جلو هل داد
ن-تو مسئولیتش رو قبول کردی لی . برو بهش بگو به این رفتارش ادامه نده و باید با شرکا هم حرف بزنه
YOU ARE READING
Versa /ziam/
Fanfictionتو سرتا پا رفتن بودی من در تردید آمدن تو تمام رفتی و من هیچ نیامدم بگذار خالی بماند وسعت میان ما بهم نمیرسد دنیایی که تو در آن میروی و من هیچ نمی آیم