thirty three /p1/

6.4K 761 1.4K
                                    

-پینو!

پاهاشو روی مبل جمع کرد و سر انگشت های پفکی شو مِک زد

-لیام با توام

بعد از چند ثانیه لیام در حالی که ابروهای در همی داشت داخل پذیرایی اومد و پشت مبلی که نایل روش نشسته بود ایستاد

ل-بله؟! دیوانه م کردی

ن- داری گند میزنی به شب کریسمس مون! نفرِ سوم اندی و میا بودن بهتر از با تو موندن بود...منه احمق

لیام خم شد و ظرف پفک رو از وسط پاهای نایل برداشت و روی میز کوبید

ل – میدونی چیه هوران؟ چرا نمیری خونه ی مادرت و با اونا جشن بگیری؟

نایل نگاهی به اخم لیام کرد و دستاشو کنار سرش بالا برد

ن- تو واقعی عصبی شدی؟

لیام دستی روی سرش کشید و روی دسته ی مبل نشست

ل- گمونم واقعا هستم

ن- بیخیال! اون میاد لیام.

ل-از کجا میدونی؟

ن- همون دیشب باید می‌انداختیش روی کولت و می‌اوردیش وقتی اینقدر مطمئن نبودی

ل-نمیتونستم مجبورش کنم که

از جا بلند شد و نگاهی به ساعت کرد

فقط پنج دقیقه از آخرین باری که چک کرده بود می‌گذشت و الان ساعت هفت عصر رو نشون میداد

عینکش رو روی بینی ش جا به جا کرد و دوباره به سمت اتاق خوابش رفت

ن- چیکار میکنی حالا تو اون اتاق؟

ل-فیلمتو نگاه کن نایل

نایل سرش رو به عقب خم کرد و با لب های جلو اومده به لیامی که سمت اتاق میرفت گفت

ن- من آخر شب پرواز دارم به دوبلین و دیگه نمی‌بینیم تا چند وقت با من اینقدر بد نباش پینو

لیام شونه ای بالا انداخت و توی پیچ اتاق گم شد

شب گذشته

لیام تکیه شو از ماشین گرفت و دست های زین رو بین دست های خودش گرفت

ل-بیا بریم خونه

زین به طرفین نگاه کرد و جواب داد

ز- فکر نکنم

صورت لیام به وضوح افتاد

ل-اما...چرا

ز- فردا میام خونه.

لیام اخم ریزی کرد و پنجه ی دستش رو فشار داد

ل-چرا از امشب نه؟ من نمیخوام به این زودی جدا شم ازت.

زین لبخندی زد و فاصله کم‌شون رو به هیچ رسوند بدنش رو به لیام چسبوند

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now