seventeen

4.1K 688 517
                                    




بوی قهوه رو توی بینی ش کشید

سینی کوچیک که ظرف کیک و دو تا فنجان قهوه محتویاتش بودن به سمت پذیرایی برد و روی میز جلوی زین گذاشت

زیر چشمی به زین نگاه کرد

سرش پایین بود و با لبه ی تی شرتش بازی میکرد

پنجه های پاهاش رو جمع کرده بود

ل-نمیدونستم شکلاتی دوست داری یا وانیلی پس از جفتش برات آوردم

زین سرش رو بالا آورد و به لیام نگاه کرد تا متوجه بشه راجع به چی حرف میزنه

لیام به بشقابی که دو تا تکه کیک توش بود اشاره کرد

ز-میتونستی بپرسی کدومش رو دوست دارم راه آسونش اینه

ل-یا میتونی جفتش رو بخوری . بجنب سرد میشه قهوه ت

و فنجون خودش رو برداشت و مزه مزه کرد

لیام نگاهش رو از روی زین برداشت تا معذبش نکنه و بذاره اون پسر از خودش پذیرایی کنه

زین نمی‌خواست دست به هیچکدوم بزنه

محض فاک به لیام اصلا اعتماد نداشت و خوشش نمیومد از این اهمیتی که بهش داده

اما صدای شکمش خیلی انتخاب زیادی بهش نمی‌داد

پس دست برد و تکه ای از کیک شکلاتی توی دهنش گذاشت

لیام پرسید

ل-چه مشکلی پیش اومد دیشب؟

زین همونطور که دهنش پر بود جواب داد

ز- مرتیکه کور بود میخواست زیرم کنه وسط خیابون نمی‌دید من وایسادم. منم...دعوام شد دیگه همین

ل-چرا وسط خیابون وایساده بودی

ز-اعصابم خورد بود. لوک اذیتم کرده بود و کارای شرکت هم...

کلامش رو قطع کرد و سرش رو بالا آورد

جمله ی لعنتی بی اجازه توی دهن چرخیده بود

ز- کارای شرکت خیلی هم خوب پیش میره نیاری هم به کسی نداشتم از پس همش براومدم

لیام سرش رو کمی کج کرد لبخندی زد و با ابروهایی بالا رفته بهش نگاه کرد

زین با کلافگی شونه ای بالا انداخت

ز-حالا هرچی. بازجویی میکنی مگه

دو تا تکه کیک به سرعت تموم شد و زین حالا احساس بهتری داشت

گشنگی تاثیر مستقیم روی خلق و خوش داشت وقتی سیر بود بهتر میشد بهش نزدیک شد

لیام خم شد و فنجون خودش رو توی سینی گذاشت

ل-اگر دوست داشتی بازم هست میتونم برات بیارم

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now