forty six

5.7K 721 1K
                                    




بخار گرم قهوه از فنجون بلند میشد

زین سیگار خاموش رو بین انگشت هاش می‌چرخوند و به سقف خیره بود

ل- بانک باید برش گردونه سهام رو. درسته؟

نایل خودنویس رو روی پرونده گذاشت

نایل- باید برگردونه که...باید برگردونه اما به شرکت، نه شخص زین.

لیام نفسش رو با صدا بیرون داد و آستین های کتش رو بالا تر فرستاد

ل- یعنی هرکدوم از سهام دار های شرکت که مبلغ بالاتری در قبالش پرداخت کنه میتونه به اسم خودش برش گردونه.

زین با کلافگی گفت

ز- لیام چی شو زیر و رو میکنی؟ چستر به فاک رفته سرمایه شو داره پس اون سهام رو می‌خره. تمام

ل- این که ممکن نیست. نمیتونه اینکارو بکنه

ز-ببخشید که از تو اجازه نگرفته!

و اخم لیام رو به جون خرید.

اون سه نفر توی اتاق زین به اصرار لیام دور هم جمع شده بودن تا بتونن سهام فروخته شده رو که الان در خطر نابودی بود برگردوندن

اما بحثشون به هیچ جا جز اعصاب خردی بیشتر لیام بی اهمیتی زین و نایل که راه حلی نداشت نمی‌رسید

نایل تکیه داد و سعی کرد با آرامش بگه

ن- ببینید ما قبلا هم تو این شرایط بودیم. در حقیقت زین باید پای اون رو امضا کنه تا انتقال سهام از بانک به چستر صورت بگیره

ل-خب این که خوبه. زین امضا نمیکنه تحت هیچ شرایطی

ن- نه لیام. ما که نمیتونیم اجازه بدیم بانک سهام رو مصادره کنه یا باید پول رو برگردونیم یا رضایت به انتقال سهام بدیم

لیام موهای بلند شده و پریشونش رو به بالا هدایت کرد و آهی کشید

ل- نباید همچین کاری می‌کردید هیچوقت

زین پوزخند با صدایی زد

ز- دیگه قاطی کردی کاملا

از جاش بلند شد و با عصبانیت از اتاق بیرون رفت.

نایل نگاه سرزنش واری به لیام کرد که سرش رو به طرفین تکون میداد

ن- میدونی حساسه رو این مسئله هی نگو دیگه. حق داره

ل- این عصبانیم میکنه که هیچ فاکی به سهام از دست رفته ش نمیده

از جاش بلند شد و با نفس عمیقی از نایل عذر خواست و از اتاق بیرون رفت

اطراف راهروی شرکت رو به دنبال زین نگاه کرد

اندام ظریفش رو انتهای راهرو دید و به سمتش رفت

دستش روی شونه ش گذاشت تا اونو متوجه حضورش کنه اما زین شونه ش رو کشید

ز- دیگه تحمل شنیدن این جمله ی کوفتیت رو ندارم لیام. دست از سرم بردار

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now