twenty

4.9K 674 406
                                    




موهای حالت دارش که هنوز کمی از دوش صبگاهی خیس بودن روی پیشونیش تاب میخوردن .

با اهنگ ملایمی که توی خونه پخش میشد زمزمه میکرد

نگاه سرسری به خودش توی اینه ی قدی توی راهرو انداخت

بالاتنه ش که هنوز قطرات اب روش برق میزدن برهنه بود و شلوار راحتی طوسی رنگ که کمرش شل ایستاده بود فقط قسمت پایین وی لاینش رو میپوشوند

اما خب وقتی تنهایی نیاز نیست نگران همچی چیزی باشی

کبودی های کمرنگ روی گونه ش و زخم گوشه لبش هم حتی چیزی نبود که نگرانش کنه

به سمت اشپزخانه رفت

رنگ قرمز چراغ کوچیک روی بدنه ی قهوه ساز نشون میداد اب جوش اماده ست

ماگ رو برداشت و اب جوش ریخت

همونطور که کتری رو سمت دیگه ی کابینت میذاشت با اوج اهنگ تکون ارومی به کمرش میداد

قهوه ی فوری رو برداشت اما قبل از اینکه پودر توی ماگ سرازیر بشه زنگ در خونه به صدا دراومد

نگاهی به ساعت دیجیتال روی میز کرد

ساعت نه و چهارده دقیقه ی صبح رو نشون میداد

سمت در رفت و از چشمی نگاه کرد

هرکس پشت در بود پشتش به چشمی بود و لیام نمیتونست بفهمه کیه

شلوارش رو کمی بالاتر کشید و خواست تی شرتی بپوشه اما زنگ های پشت سر هم بهش این مهلت رو ندادن

در رو باز کرد و گردنش رو از بین در بیرون برد

ل-بفرمایید

شخص پشت در سمتش پرخید و لیام تازه تونست اون رو ببینه

ناخوداگاه نگاه دیگه ای به ساعت کرد و در رو کامل باز کرد

ل-زین ! اینجا چیکار میکنی

زین شونه ای بالا انداخت و انگشت های دست ازادش رو توی ته ریش های بلندش حرکت داد

نگین سفید رنگی کنار بینی ش بود که از دفعه های پیش متمایزش میکرد

ز-صبحانه فکر کنم

و به دو تا کاپ قهوه و دونات های توی دستش اشاره کرد و سعی کرد از چرخوندن نگاهش روی بدن برهنه ی لیام جلوگیری کنه

لیام در جلو در کنار رفت و اجازه داد زین داخل بیاد

ل-بذارشون رو اوپن . الان میام

و به سمت اتاقش رفت

زین خمیازه ای کشید و نگاهش رو اطراف خونه چرخوند

تم اصلی خونه چوب های تیره ای بودن که روی کف و بخشی از دیوار ها کار شده بودن

و کاغذ دیواری سفید رنگ

Versa  /ziam/Where stories live. Discover now