پارت اول:اتاق 517

8K 884 209
                                    

ساختمون5_اتاق17

جونگکوک،شماره ی اتاق رو با برچسب روی کلید تطبیق داد و از درست بودن اتاق که مطمئن شد،
دست برد و در زد.

کمی طول کشید تا چهره ی خوابالود و به هم ریخته پسری در چهارچوب در ظاهر بشه و با صدای بم و خشدار و لحن بی ادبانه ای غر بزنه:

_چی میخوای اول صبحی؟

لحن عصبی و پرخاشگر پسر،جونگکوک رو به تته پته انداخت:

+اوه!سلام!من هم اتاقی جدیدتونم..

یونگی،دستگیره در رو رها کرد و بی توجه به پسرک چرخید و داخل شد.

جونگکوک،چندثانیه ای با شوک و مردد به در نیمه باز خیره موند و درنهایت کمی در رو هل داد و تا انتها باز کرد.

پسر خوابالو توی تختش خزیده بود و در کمال تعجب،خوابه خواب به نظر میومد انگار نه انگار که همین ده ثانیه پیش در چهارچوب در ایستاده بود!

جونگکوک،با تعجب ابرویی بالا انداخت و اتاق رو از نظر گذروند،2تا تخت دو طبقه داخل اتاق قرار داشت که فقط یکی از تخت های بالایی خالی بود که البته نه کاملا خالی!
در واقع تخت بی تشک،زیر یه عالمه آت و آشغال،
لباس های احتمالا چرک، دستمال کاغذی های مچاله و استفاده شده و یه عالمه پلاستیک های خالی خرید دفن شده بود!

بجز پسری که در رو براش باز کرده بود،کسی توی اتاق نبود و دوتا تخت مرتب نشده ی دیگه،نشونگر این بودن که احتمالا صاحبانشون،تایم اول کلاس داشتن و اتاق رو با عجله ترک کردند.

آروم و روی پنجه ی پا وارد اتاق شد و سعی کرد با حداقل سر و صدا چمدون نسبتا سنگینش رو تا کنار تخت خالی بکشه که صدای بلند آلارم،باعث شد به سقف بچسبه!

یونگی،به زحمت دستش رو از زیر پتو بیرون آورد ، آلارمش رو قطع کرد،لگدی به تشک تخت زد:

_فاک بهششش!

و دوباره خوابید!

جونگکوک،ابرویی بالا انداخت،اگه میخواست تخت رو تمیز کنه و وسایلش رو باز کنه کلی سر و صدا ایجاد میشد و هم اتاقیش بی اعصاب تر از این به نظر میومد که با بهم خوردن خوابش کنار بیاد!
از طرفی آلارم بیانگر این بود که پسر خوابالود این تایم کلاس داره و اگه خواب بمونه،ممکنه به دردسر بیفته!

نمیدونست چیکار کنه پس به ایستادن وسط اتاق و دید زدن اتاقش مشغول شد:

پسر خوابالود صاحب طبقه ی اول تخت دو طبقه شون بود،رو تختی آبی کلاسیکش میتونست نشون دهنده ی شخصیت آروم و شاید کمی سردش باشه.

طبقه ی اول تخت دیگه،با روتختی به شدت بهم ریخته ای به رنگ های گرم زرد ، نارنجی و کمی هم قرمز و سفید پوشیده شده بود و بالش زرد و سفید بیچاره،به جای اینکه روی تخت باشه،کنار تخت روی زمین افتاده بود و جونگکوک حدس میزد صاحب تخت پسر گرم و پرانرژی و در عین حال شلخته ای باشه.

THE ROOMMATES|CompletedWhere stories live. Discover now