part 61

291 58 103
                                    

[Vote & cm plz]


2021_اسکاندیناوی



هری با ترس به لویی خیره شد و اروم لب زد

" لو..تو..میخوای..اینجا..سکس کنیم؟ عقلتو از دست دادی؟ "

لویی هومی کشید و گفت

" اتفاقا چون عقلم کامل سره جاشه میگم که وسط همین کوچه!"

هری اخمی کرد و خواست غر بزنه که لویی لباشو به لبای هری چسبوند و مشغول بوسیدنش شد.

ثانیه ایی نکشید که عقب کشید و روی لبای خوشرنگ هری زمزمه کرد

" بهتره غر زدنو تموم کنی چون مامانت تو خونه منتظرمونه...!"

هری که تا الان خیره به لبای خیس لویی بود گفت

" خیلی خب پس بریم دیگه تا الانم کلی دیر کردیم!"

لویی چشماشو تو حدقه چرخوند و دست هریو که داشت به سمت خونه میرفتو کشید و این هری بود که با شتاب تو بغل لویی افتاد. خنده ایی کرد و اروم گفت

" هی لو چیکار میکنی تو؟"

لویی شونه بالا انداخت و گفت

" اول کارمونو تموم میکنیم بعد میریم خونه"

هری نگاهی به لویی انداخت و بعد اروم گفت

" هی... تو به اون دختری که باهاش خوابیدم حسودیت شده؟"

لویی چشم غره ایی رفت و توی یه حرکت جای خودشو هریو عوض کرد و هریو به دیوار پشتش چسبوند و خودشم از پشت به هری چسبید و لباشو نوازش وار به گوش هری کشید و زمزمه کرد

" بیب.....بهتره بجای حرف از دهنت صدای ناله بیاد بیرون..! "

هری اب دهنشو قورت داد و بعد سری تکون داد .

لویی که حالا رضایتو از هری گرفته بود دستشو اروم روی بدن هری کشید و همون دستشو تا زیپ شلوارِ خاکی رنگ هری برد و خواست دستشو اروم وارد شلوار هری کنه که صدایی از بیرون کوچه اومد....

لویی سریع دستشو عقب کشید و یکم از هری جدا شد و منتظر موند .
هری اروم سرشو برگردوند و به سره کوچه خیره موند.

لویی خیلی آهسته و با غر گفت

" اخه کدوم خری ساعت 10 صبح میاد بیرون .....؟"

هری خنده ایی کرد و شونه ایی بالا انداخت و گفت

" من و تو!"

لویی بذای هزارمین بار چشماشو تو حدقه چرخوند و گفت

" خودمونو نمیگم اون خری که داره از سره کوچه میادو میگم "

هری هم دوباره شونه ایی بالا انداخت و به سره کوچه خوش آبو رنگشون خیره موند.

همون موقع مردی پیر وارد کوچه شد و با دیدن هری و لویی تو بغل هم یکم جا خورد.

Deathly Hallows [L.S][Z.M] CompletedWhere stories live. Discover now