[Dont forget vote & Cm]
2021_استرالیا
لیام به آرومی بدنشو کمی تکون داد و خستگیشو تا حدی با کشیدن بدنش در کرد.
تا الان یه ساعت میشد که روی صندلی هواپیما نشسته بود و حسابی احساس بدن درد میکرد..صندلیه بغلشو که شان نشسته بودو نگاه کرد . اون پسر از پنجره هواپیما به بیرون خیره شده بود از نظرش منظره بالای ابر ها خیلی خیلی جالب بودن!
لیام اروم صداش زد و باعث شد که شان سریع به سمتش بچرخه
" هی مرد بیدار شدی؟ "
لیام تک خنده ایی کرد و گفت
" اره بیدار شدم. چند ساعت مونده؟"
شان نگاهی به ساعت سفید مشکیه فیکش انداخت و گفت
" حدودن نیم ساعت دیگه مونده"
لیام سری تکون داد و روشو اون ور کرد.
اما این صدای دوباره شان بود که باعث شد لیام سرشو به اون سمت برگردونه." هی لیام میگم که.....میخوای به مایا چی بگی؟"
لیام قیافشو کج کرد و گفت
" هنوز نمیدونم...."
شان خنده کوتاهی کرد و گفت
" مرد..تو توی رابطه داشتن افتضاحی!"
لیام چشم غره ایی به شان رفت و گفت
" نه که تو گل کاشتی! حالا خوبه خودت سینگلی"
شان شونه ایی بالا انداخت و با بیخیالی گفت
" شاید تا چند هفته دیگه نباشم..! "
لیام ابرویی بالا انداخت و با تعجب گفت
" هی هی درست تعریف کن ببینم"
شان روشو اون وری کرد وبا خنده گفت
" نه نمیخوام تعریف کنم...."
لیام یه مشت توی بازوی شان زد و با اصرار گفت
" بگوو دیگه اخه تا قبل از رفتنمون به لندن تو نه کراشی داشتی نه چیزی....."
شان لبخندش عمیق تر شد و لیام که مشکوکانه بهش نگاه میکرد یکهو گفت
" هرکی که هست توی لندن باهاش اشنا شدی!!!!! "
لبخند شان تبدیل به خنده شد و گونه هاش رنگ گرفتن.
لیامم حالا داشت لبخند میزد خیلی کنجکاو بود که بدونه کراش مخفی شان کیه پس دوباره گفت
" خب ببین تا زمانی که توی لندن بودیم...تو اصلا از خونه بیرون نرفتی!
ینی...هی هی فهمیدم...یکی از اعضای خونه ....همین الان بگوو رو کی کراش داریییی؟"
![](https://img.wattpad.com/cover/235803784-288-k632218.jpg)
YOU ARE READING
Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed
Fanfiction. . . [ جوری منو ببوس که انگار آخر دنیاست..!] وضعیت: کامل شده