Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed

part 19

2020_لندن

"این دیگه چه شتیه؟........زینننننن!!! "

جیجی جیغ زد و تازه زینو لیام متوجه اونا در جلوی در شدن.

از هم سریع جدا شدند و لیام سرفه ساختگی کرد.
عرق روی پیشونی لیام جا خوش کرده بود و مردکمای لرزونش نشون میدادن که چقد استرس داره!
اما زین.....اون کاملا خونسرد بود.

نه زین نه لیام هیچکدوم نمیدونستن چی بگن.
ساکت موندن تا اینکه جیجی از اون سکوت احمقانه حرصش گرفت و  دوباره با داد پرسید

" تو داشتی با دوست پسر من چه گوهی میخوردی؟؟؟؟ "

و رو به لیام کرد .

لیام نمیدونست چی بگه خیلی بی دفاع شده بود امیدوار بود یکی نجاتش بده!
اون نمیتونست بگه که عشق زندگیشو بوسیده چون شاید این چیزی نباشه که زین بخواد بگه. اون عاشق زین بود ولی... نمیخواست حرفی بزنه که برای زین بد بشه...

عشق همین بود دیگه ..نه؟

جیجی دوباره سوالشو  با تحکم بیشتری تکرار کرد و لیام بالاخره سرشو بالا آورد و با تته پته گفت

" مَ.....ن....عام...... من...... ینی..... ما ......."

و  چیزی که زین خیلی سریع و قاطعانه گفت همرو شوکه کرد

مخصوصن لیامو!

" من کسیو بوسیدم که واقعا دوسش دارم !
من عاشق لیامم و این به هیچکس ربط نداره. جیجی من با تو هیچوقت رسمی رابطه نداشتم!
فقط یه شب باهم خوابیدیم و تموم شده! "

لیام لبخندی زد  لبخندی که توش میشد خوشحالیو خوند!

  با همون لبخند روی لباش و بدون توجه به افراد حاظر در اتاق به زین گفت

" منم عاشقتم...!! "

جیجی چند تا نفس عمیق کشید و  داد زد

" وای خدایا حالم بده حالم...بده.........!"

و بعد روی زمین افتاد و نفس نفس زد.
هانا کنارش نشست و پرستارو صدا کرد و اونو به اتاق بغل منتقل کردن.

ظاهرا فقط یه حمله عصبی ریز بوده!

بعد از ماجرای جیجی ، هانا که تا لحظه بهوش اومدن و مطمعن شدن از حال جیجی کنارش مونده بود  به اتاق زین رفت و دید که اونا همراه نایل دارن گپ میزنن میگنو میخندن!

رفت و کنار نایل نشست و سرشو پائین انداخت.
زین متوجه شد که باید برای هانا توضیح بده.
پس با صدای آرومی گفت    

" هانا.........متاسفم که اینطوری فهمیدی...باور کن میخواستم‌زودتر بهت بگم! "

هانا که انگار  با این حرفای زین جرات پیدا کرده بود و فقط میخواست که خودشو خالی کنه سرشو بالا گرفت و با داد و عصبانیت گفت