Deathly Hallows [L.S][Z.M] Completed

part 32

2020_لندن

" سلام..... "

چای توی گلو هری پرید چند بار سرفه کرد به قدری که توی چشماش اشک جمع شده بود و صورتش از شدت سرفه قرمز شده بود!
زین و لیام با شنیدن صدا برگشتن سمت اتاق لویی و از چیزی که دیدن هول کردن و زین برای ندیدن اون وضیعت ناخوداگاه سرشو توی گردن لیام فرو برد.

هانا سریع بلند شد و پشتشو به اتاق لویی کرد و رو به روی نایل ایستاد و به نایل با چشمو ابرو فهموند که چیکار کنه.

جلوی در اتاق لویی............

این لویی بود که کاملا لخت ایستاده بود!
حتی باکسترم پاش نبود!

نایل بلند شد و با صدای آرومی گفت

" اوه لویی......! داداش این مهمونیه بازگشتت یکم زیاده روی توشش داره! "

و بعد خجالت زده خندید..
اما   اون طرف هری نمیتونست از بدن بی نقص لویی چشم برداره!

سانت به سانت اون بدن ریز نقش اما عضله اییو با دقت نگاه می کرد.

بدنی تقریبا برنزه اما پر از کبودی.....کبودیای حاصل از جادوی سیاه!
سیس پک کمرنگی که هری حسابی توجهش به اونا جلب شده بود و وی لاین خوش تراش و بیرون زده لویی باعث شد که هری آب دهنشو قورت بده!

بالاخره نایل با تمام توان لوییو داخل اتاق برد و لباساشو تنش کرد!  مثبل اینکه اون پسر همینکه بهوش اومده از رو تخت پا شده و به سالن اومده!

مثل اینکه با اون اتفاقی که افتاد همه یادشون رفته بود که لویی از یه خواب زمستونی بیرون اومده!

بعد از چند دقیقه نایل همراه لویی از اتاق بیرون اومدن.
زین سریع سمتش دوئید و اونو توی اغوشش کشید...
بغض کرده بود اما الان موقعش نبود ... حسابی لویی و به خودش فشار داد و روی شونش چند تا قطره اشک ریخت

ولی...

لویی  بدون هیچ حسی فقط خیره بود!
زین بالاخره لوییو رها کرد و هانا به سمت لویی شتاب برد.
و همینطور نایل و لیامم اون پسرو حسابی تو اغوش گرفتن.

اما تنها ری اکشن لویی فقط  یک نگاه خیره بود.
با ترس روی مبل بغل هری نشست  و هانا براش یه لیوان قهوه اورد.
لویی داشت کم کم اون قهورو میخورد که با صدای هری به سمتش برگشت :

" خب خب قهوتم که خوردی..! بگو ببینم تو اینو میشناسی؟"

و به زین اشاره کرد.

لویی لیوانشو روی میز گذاشت و با چشمای آبیش به زین خیره شد و بعد از چند ثانیه سرشو به معنی منفی کون داد.

زین با دهن باز به لویی نگاه کرد و در کمال ناباروری گفت

  " لو......لویی.......مَن....من زینم!  چجوری منو یادت نمیاد داداش..."