🚫17🚫

768 166 123
                                    

💚 :

بعد از خارج شدن از خونه تهیونگ با جین توی ماشین نشسته بودن و تنها صدایی که توی ماشین پخش می شد صدای رادیو بود که خبرهای روز رو می گفت و هر دو بی اهمیت بهش تو افکارشون غرق شده بودن که با شنیدن اسم "KT" فورا به ضبط ماشین نگاه کردن و هوسوک فورا صداشو بلند تر کرد...

$تمام سهامی که قرار بود طی ماه آینده و با قانونی شدن سن کیم تهیونگ فرزند دوم کیم تهمین به او تعلق بگیرد بار دیگر به کیم نامجون فرزند اول این خانواده بازگشت... طی تصمیمی ناگهانی کمپانی KT اعلام کرد از این پس آقای مین ووهیونگ بازیگر مطرح سریال های اخیر مجری و مسئول مراسم پایان سال خواهد بود...این تنها خبری هست که از طرف کمپانی اعلام شده و هنوز از دلیل این تصمیمات اطلاعاتی در دست نیست...

هر دو بهم نگاهی انداختن...

+یعنی قراره اخراج بشه!؟

جین پرسید و هوسوک فقط نگاهشو چرخوند...

تنها کسی که مشکلات تهیونگ رو می دونست اون بود...

حتی جنی هم نمی دونست برادرش چه دردی رو تحمل می کنه...

و حالا این خبر واسش مثل شکستن اون بخش از قلبش بود که عاشقانه اون پسرو می پرستید...

تهیونگ واسش حکم یه خدا رو داشت...

تنها کسی که باعث می شد احساس مهم بودن بکنه...

تنها کسی که تو تنهایی هاش دستشو گرفته بود...

_نمی دونم... فقط اینو می دونم نامجون داره از حد خودش می گذره...

جین همونطور که به جاده خیره شده بود سرشو برای تایید حرف پسر تکون داد...

با رسیدن جلوی آپارتمان هوسوک سمتش برگشت...

+تا یک ساعت دیگه آماده باش... میام دنبالت...

_باشه...

پیاده شد و برگشت تا ببینه جین میره...

جین مثل بچه ها با لبخند واسش دست تکون داد و قیافه کیوتی به خودش گرفت که باعث شد هوسوک لبخندی بزنه...

و جین راضی از کارش چشمکی زد و راه افتاد...

همونطور که لبخند روی لبش بود وارد آپارتمانش شد...

طبق معمول همه جا بهم ریخته...

جعبه های غذاهای آماده روی میز و ظرفای نشسته توی سینک...

روی زمین پر از لباس های کثیف و روی کاناپه پر از لکه های سس و نرمه های پاپکورن دیده می شد...

آهی کشید...

سمت اتاقش رفت...

اونجا یکم، فقط یکم تمیز تر بود...

تخت بهم ریخته و پرونده ها و کاغذ های نامرتب روی میز...

یهو یاد خونه تهیونگ افتاد...

Irreparable mistake(KV)Where stories live. Discover now