26

489 127 47
                                    

تهیونگ :

پوشیدن لباسی که مناسب یه مهمونی خانوادگی باشه چیه؟

یه لباسی که در عین زیبایی، راحت هم باشه...

و این دقیقا چیزی بود که تهیونگ توی کمدش دنبالش بود اما اصلا پیدا نمیشد...

_اصلا همچین لباسی وجود داره؟

زمزمه کرد و دوباره مشغول گشتن شد...

با شنیدن صدای تقه ای که به در خورد اجازه ی ورود داد...

با نشنیدن صدایی، سرش رو سمت ورودی برگردوند و با جونگ کوک رو به رو شد...

لبخندی بهش زد و سمتش رفت...

_چیزی شده؟

جونگ کوک شونه ای بالا انداخت و دوباره بدون حرف به تهیونگ خیره شد...

تهیونگ با دیدن این حرکت تک خندی زد...

_نگو اومدی منو دید بزنی...

جونگ کوک با شنیدن این حرف لبخندی زد و بالاخره به حرف اومد...

+نه... فقط لباسای چمدونم ته کشیده... اومدم ببینم تو چیزی داری یا نه...

تهیونگ با شنیدن این حرف سمت کمد اتاقش برگشت...

_این جا یه عالمه لباسه اما من نمی دونم کدومش به درد این مهمونی می خوره...

جونگ کوک دستش رو دور کمر پسر حلقه کرد و سرش رو روی شونه ش گذاشت...

+بمونیم خونه ته... هوم؟

_ما گفتیم میریم... اون سری لیسا زنگ زد و گفت کنسله اما این بار که قطعیه میریم... وقتی دعوت یه نفر رو قبول می کنی ادب حکم می کنه که حتما بری...

تهیونگ طوری جمله ی آخرش رو بیان کرد انگار داره از روی یه متن می خونه...

درسته...

تمام این ها رو پدرش بهش گفته بود و تهیونگ مجبور بود تمامشون رو حفظ کنه...

+اینا حرفای خودتن؟

جونگ کوک طوری پرسید انگار که باور نکرده که تهیونگ همچین حرفی زده...

_مهم نیست... تربیت خانوادگی من حکم می کنه که برم... حالا... توی انتخاب لباس کمکم می کنی؟

تهیونگ کاملا بی حس گفت...

و جونگ کوک بعد از جدا شدن از تهیونگ، نفس عمیقی کشید و مشغول نگاه کردن داخل کمد پسر شد...

با دیدن لباس صورتی ای دستش رو دراز کرد و برش داشت...

+نظرت درباره ی این چیه؟

_اما این خیلی ساده ست...

+مگه می خوای کجا بری ته؟ یه مهمونی خانوادگی ساده ست... این خوبه...

Irreparable mistake(KV)Where stories live. Discover now