38

207 56 9
                                    

*هفته‌ی دیگه می‌تونی برگردی مدرسه مگه نه!؟

نامجون گفت تا جو سنگین توی دفتر رو عوض کنه...

دو روزی از عروسی جیمین و یونگی می‌گذشت و قرار بود همگی امروز عصر به ماه‌عسل برن...

و از فردا دوباره تهیونگ تمام کارها رو به دست می‌گرفت...

-واستون حکم دادگاه نیومده!؟

تهیونگ کاملا بی‌تفاوت گفت اما نامجون متعجب به پسر خیره شد...

*حکم واسه چی!؟

-پس یعنی فقط از من شکایت کرده...

تهیونگ با تکخندی گفت و نامجون اخمی کرد...

کی می‌تونست از اون پسر شکایت کنه!؟

*کی ازت شکایت کرده!؟

-شین... همون پسری که لیسا رو زد...

*و اونوقت واسه چی ازت شکایت کرده!؟

-چون استخون فکش ترک خورده!؟ نمی‌دونم... فقط می‌دونم شاکی اونه...

نامجون چندتا پلک گیج زد...

یعنی با مشت‌های تهیونگ، استخون فک پسر ترک خورده بود!؟

ناخودآگاه آب دهنش رو قورت داد و به تهیونگی که همچنان به صفحه‌ی کامپیوترش خیره بود، خیره شد...

*هیچ نقشه‌ای واسه پولشویی‌ها نکشیدی!؟

-به بانک گزارش دادم و گفتم حساب رو ببنده...

*خب الان پولای کمپانی کجا میره!؟

-تو یه حساب جدید که به اسم خودمه... اگه قراره بعد از ورشکستگی من کمپانی رو نجات بدم باید از الان برنامه‌ریزی کنم...

تهیونگ گفت و نامجون به پسر خیره شد...

*الان این پولشویی از شرکت خودت حساب نمیشه!؟ هنوز بابا رئیسه!

-که چی!؟ از نظر بقیه منم پسر همون پدرم... به‌هرحال پولا جای دوری نمیرن... مهم اینه که دست کسی بهشون نرسه...

*چرا دوباره واسه شرکت حساب نمیزنی!؟

-چون اینجوری مجبور میشم تو سیستم ثبتش کنم... و اگه ثبت بشه احتمالا دوباره بتونه از اون حساب جدید هم پول برداره...

*و چطوری قراره شرکت رو از ورشکستگی نجات بدی!؟

تهیونگ آهی کشید و به پسر بزرگ تر خیره شد...

-جلوی ضررو از هرجا بگیری منفعته... وقتی پولا رو برداره و بره و مشخص بشه که پولا رفتن... شرکت ورشکست میشه... اما اگه پولایی که داریم نجات میدیم انقدری زیاد بشن که بتونن جای قبلیا رو بگیرن چی!؟ به هرحال ما الان باید از پولایی که اونجاست واسه مراسم سالانه استفاده کنیم، پس تقریبا حساب رو به خالی شدن میره... از اونجایی که پولی وارد نمیشه پس می‌تونیم واقعا حساب رو تا مرز خالی شدن برسونیم... و بعد از اون پولی که از خرید بلیط بهمون میرسه، میره توی حساب جدید که شخصیه... پس عملا پول زیادی قرار نیست دزدیده بشه...

Irreparable mistake(KV)Where stories live. Discover now