کنار هم بدون هیچ حرفی نشسته بودن و به روبروشون خیره بودن...
نامجون نمیدونست چی بگه و تهیونگ اصلا تمایلی به حرف زدن با پسر بزرگتر نداشت...
چرا باید بخواد باهاش حرف بزنه!؟
نامجون هم مثل بقیه، با وجود دونستن دردهای قلبش، اون رو پرتوقع و قدرنشناس میدید...
شاید برخلاف تصور خودش، واقعا آدم پرتوقعی بود...
توقع داشتن یه زندگی آروم و معمولی، به نظر انقدر زیاد بود که تهیونگ حتی توی خوابش هم نمیتونست تجربهش کنه...
*گفتی رابطهتون پیچیده و غمانگیزه... چیزایی رو گفتی که معمولا بقیه نمیگن اما... یه چیزو نگفتی...
تهیونگ منتظر موند تا پسر حرفش رو ادامه بده...
نامجون برگشت و به نیم رخ برادرش خیره شد...
*یعنی هیچ کششی بینتون نیست!؟
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و سمت پسر برگشت...
_کشش!؟
متعجب پرسید و نامجون سری تکون داد...
_چجور کششی!؟
*کشش جنسی...
با شنیدن اون حرف، تهیونگ سرش رو پایین انداخت و صداش رو نمایشی صاف کرد...
چرا نامجون باید همچین چیزی رو میپرسید!؟
_فکر نمیکنم خیلی به بقیه مربوط باشه این یکی...
با شنیدن صدای پایی، با تصور اینکه جونگکوکه، لبخندی زد اما با ظاهر شدن جنی توی لباس و شلوار خوابش، لبخندش رو خورد...
_چرا بیدار شدی!؟
نگران و متعجب پرسید...
جنی معمولا وسط شب بیدار نمیشد...
+خیلی گرمم شده بود...
جنی بیحال زمزمه کرد و تهیونگ ابرویی بالا انداخت...
توی این فصل گرمش شده بود!؟
_تب نداری!؟
جنی دستی روی پیشونیش کشید و به حرف اومد...
+نه... فکر کنم دمای اتاق رو اشتباه تنظیم کردم...
تهیونگ سری به نشونهی فهمیدن تکون داد و جنی بعد از خوردن لیوان آب خنکی، روبروی دو پسر، روی مبل نشست...
+چی میگفتین!؟
*چیزای جالب... میخوای بمونی!؟
_لازم نکرده وسوسهش کنی... فردا مدرسه داری...
تهیونگ خیره به چشمهای دختر هشدار داد و جنی پوف بیحوصلهای کشید...
+حتی اگه الان برم بخوابمم خوابم نمیبره... اذیتم نکن... چی میگفتین!؟
![](https://img.wattpad.com/cover/243024610-288-k525067.jpg)
YOU ARE READING
Irreparable mistake(KV)
Fanfictionتو جامعه ای که سرنوشت ازدواج همه رو دستگاه زوج یابی براساس اطلاعات فردی تعیین میکنه... چه اتفاقی میوفته اگه اطلاعات یه نفر اشتباه بشه؟ ₹₹₹₹₹₹₹ 🚫نام : اشتباه جبران نشدنی 🚫کاپل اصلی : کوکوی 🚫کاپل فرعی : جینهوپ , یونمین , ناملیسا 🚫ژانر : درام , رمن...