my Daddy.prt63

4.8K 1K 134
                                    


بوسه های چانیول اعتیاد آور بودن و بکهیونی که الان توی بغلش نشسته بود و دیگه حتی لب هاش رو حس نمی‌کرد تمام فکرش این شده بود که چطور اینهمه مدت تونسته بود دوریش رو تحمل کنه؟

وقتی لب هاشون از هم فاصله گرفت، برای چند لحظه همون‌طور که نفس نفس میزدن بهم خیره شدن که با فرو رفتن سر چانیول داخل گردن سفید و خوش بوی بکهیون این ارتباط قطع شد.

پسر کوچکتر با حس زبون چانیول روی گوشش لرز آرومی تو جاش کرد و دستاش بالا اومدن و دور گردنش حلقه شدن.

چانیول مک خیسی به لاله گوشش زد و بعد از رها کردنش بوسه ای زیر گوشش نشوند.

پسر توی بغلش ناله ریزی کرد و همون‌طور که چشماش بسته بود سرش رو عقب فرستاد تا فضای بیشتری رو به دوست پسرش بده.

دوست پسر؟...آه بکهیون عاشق این بود که چانیول رو اینطور توی ذهنش صدا بزنه.

وقتی بوسه های خیس چانیول تا سر شونه لختش ادامه پیدا کردن، دست چانیول زیر پیراهنش خزید و همزمان با چنگی که به پهلوی لختش زد مک عمیقی از ترقوش گرفت و همین باعث شد ناله بکهیون کشیده تر توی گوشاش رها بشه.

چانیول حس میکرد انقدر دلش تنگ شده که تنها راه برطرف کردنش لمس و بوسیدن نقطه به نقطه بدن بکهیونه و شاید اینبار بیشتر از هر لحظه دیگه ای داشت برای بوسیدن و بوییدن بکهیون همه چیز رو کش میداد. حس دستای بزرگ چانیول روی پوست حساس شکمش و حرکت ماهرانه لب هاش روی گردنش میتونست بکهیون رو تا مرض دیوونگی پیش ببره.

انگشتاش به موهای پشت گردن ددیش چنگ زدن و همزمان با قوسی که به بدنش داد ناله شهوت آلودی کرد.

_د...ددی می‌خوام ازت سواری بگیرم!

همون طور که توی بغل چانیول، روی کاناپه نشسته بود ناله کلافه ای کرد و حقیقتا میتونست همینجا روی کاناپه و توی همون پوزیشن سخت اینکارو انجام بده.

_قرار نیست بهت آسون بگیرم بیب.

چانیول حس میکرد با همون بوسه هم تحریک شده بنابراین با چنگی که به بدن ریزجثه بکهیون زد اون رو بیشتر از قبل به خودش چسبوند و لب هاش دوباره روی لب های نیمه باز و متورمش که بیشتر از هر لحظه دیگه ای وسوسه کننده به نظر میرسید کوبیده شدن.

پسر کوچکتر میتونست از هر حرکت چانیول « خواستن» رو حس کنه و همین باعث میشد قلبش هر ثانیه بیشتر از ثانیه قبل با هیجان داخل سینش به تپش بیافته.

لب هاشون فقط لحظه ای که تیشرت بکهیون از سرش بیرون کشیده شد از هم فاصله گرفتن و نگاه تشنه چانیول روی بدن بی نقصش چرخید.

چنگ حرصی به رون پای بکهیون زد و لحظه بعد تو یه حرکت روی کاناپه دراز کشش کرد و بعد از اینکه پیراهنش رو از تنش خارج کرد با ستون کردن دستش کنار سر پسر زیرش روش خیمه زد.

My DaddyWhere stories live. Discover now