my Daddy prt~12

6.7K 1.1K 195
                                    

_من بهت نمیگم هیونگ چون تو هیچ شباهتی بهشون نداری...من

فقط میخوام بهت بگم ددی!

ماشین تو سکوتی یهویی فرو رفت و ابروهای چانیول بالا پرید و

لحظه بعد بکهیون محکم جلو دهنش رو گرفت و با چشمای گرد

شده به چشمای متعجب چانیول زل زد

"فکر کنم گند زدی"

وقتی اخمای چانیول باز به هم کشیده شدن آخرین چیزی بود که

بکهیون با خودش فکر کرد!

سکوت تا زمان برخورد چیز محکمی به شیشه جلو ماشین پابرجا بود و

لحظه بعد نگاه هر دو مرد به سمت جلو کشیده شد و  بکهیون به محض

دیدن چیزی که به شیشه ماشین چسبیده بود جیغ وحشتناک و نه چندان

مردونه ای کشید و با چشمای گرد شده و دهن نیم باز به جلو خیره شده

بود چانیول...خب چانیول قفل کرده بود!

برای لحظه ای واقعا نمیدونست باید چیکار کنه و فقط فرمون رو چرخوند

و لحظه بعد  ماشین با صدای ترسناکی تو بیابونی که کنار جاده بود متوقف

شد!

نفس هر دو مرد حاضر در ماشین قطع شده بود و تنها صدای کولر ماشین

چانیول به گوش میرسید!

بکهیونم حتی دیگه جیغ نمیزد و هر دو با چشمای گرد شده و در عین حال

متعجب به پرنده ای که به شیشه ماشین چسبیده بود و با چشمای آبی

کمرنگش داشت باهاشون بای بای میکرد زل زده بودن!

بکهیون آب دهنش رو صدا دار قورت داد و با لحن لرزونی، جوری که انگار

هر لحظه ممکن بود اون پرنده رو با صداش بلند کنه زمزمه کرد

_مرده؟

چانیول چند تا پلک زد و به همون آرومی جوابش رو داد

_فکر کنم!

بکهیون که هنوز آثار ترس تو چهرش قابل مشاهده بود کمی به سمت جلو

خم شد و به آسمون نگاهی انداخت

_از آسمون افتاد؟!

و بعد نگاهش رو از آسمون به سمت چانیول کشوند و برای شنیدن جواب

چانیول به لبای ماشمارلوییش زل زد اما...اما چانیول ترسیده بود؟!...چرا که

چند بار دهنش رو بی هدف باز و بسته کرد و لحظه بعد انگار که داره با

خودش حرف میزنه با لحن قاطعی گفت

_باید دفنش کنیم!

و بعد بدون توجه به بکهیون از ماشین پیاده شد و حالا این دهن بکهیون

My DaddyWhere stories live. Discover now