my Daddy prt17

5.9K 1K 218
                                    

زبونش رو روی لبش کشید و در حالی که برگه حضور غیابا رو تو دستش گرفته بود و خودش رو باد میزد داخل دفتر معاونت شد

_سلام

لحن بی خیالش باعث شد سهون بدون بلند کردن سرش بفهمه این آدم نماینده کلاس 10/2 بدبخته!
واقعا برای اون کلاس متاسف بود که همچین نماینده ای گیرشون افتاده هرچند که حقشون بود...خودشون هیچ تلاشی برای داشتن یه نماینده مسئولیت پذیر نکرده بودن!

_میتونی بذاریش رو میز

بدون اینکه ذره ای نگاهش رو از برگه جلو دستش که راجب پرداخت شهریه ها بود بگیره گفت و دهن کجی پسر موقرمز رو ندید!
با پرت شدن برگه ها رو میز جلو دستش اخماش رو تو کشید و سرش رو بالا گرفت و با غیض به پسر روبه روش که کرواتش رو شل بسته بود و گردن سفیدش رو درست در معرض دید قرار داده بود نگاه کرد!

_چیه آدم ندیدی؟

با پرروئی گفت و باعث شد تقریبا دود از کل سوراخ های موجود در بدن سهون بزنه بیرون

_بهتره سریع از جلو چشمام دور شی!

وقتی این کلمه رو به زبون آورد واقعا انتظار نداشت اون پسر بچه روی میزش تقریبا بنشینه و باسنش رو به رخش بکشه...این دیگه چه کوفتی بود؟

_زیاد زندگی رو برای خودت سخت نکن مرد....اینطوری هیکلت کلا آب میشه و دیگه کسی بهت نگاه نمیکنه...آدامس میخوای؟

تیکه آخر حرفش رو وقتی به زبون آورد که آدامسش رو از جیبش درآورده بود و میخواست بندازه تو دهنش و وقتی نگاه گیج و در عین حال هنوز عصبی سهون رو روی آدامسش دید خندش گرفت...واقعا اذیت کردنش حال میداد!
چشمای سهون از آدامس به روی چشمای درشت پسر کشیده شد و سعی کرد وقتی میخواد جملات رو بیان کنه ولوم صداش بالا نره.

_چی میخوای؟

لوهان کمی به سمتش مایل شد و تو چشمای کشیده مرد پشت میز خیره شد

_خودتو؟

ابروهای سهون بالا پرید و پسر روی میز وقتی حالت متعجبش رو دید چشمک شیطونی هم قاطی حرفش کرد!
کم کم نیشخندی رو لبای سهون شکل گرفت

_نکنه هنوز از اینکه ردت کردم ناراحتی؟...گفتم که من دوتا سوراخ رو ترجیح میدم!

صدای خندش کل اتاق رو گرفت و لوهان واقعا انتظار شنیدن این حرف تخمی رو نداشت!

_یه کاری میکنم که برای داشتن همون یه سوراخشم به التماس بیافتی!

لوهان وقتی از رو میز پرید پایین گفت
و سهون با بی خیالی شونه ای بالا انداخت

_منتظرم تلاشت رو ببینم!

در هر صورت پا گذاشتن رو نقطه ضعف بقیه چیز جالبی بود و همیشه جواب میداد وقتیلحظه بعد پسر ریزجثه با قدمای عصبی اتاق معاونت رو ترک کرد این طرز فکرش برای بار هزارم اثبات شد...لوهان با آدم پخمه ای روبه رو نبود ولی خب...میتونست سهون رو واقعا از گفتن"منتظرم تلاشت رو ببینم" به غلط کردن بندازه!
دوتا عوضی در یک قاب زندگی با هم گیر افتاده بودن و شاید بهتر بود کمی تاوان گند کاری هاشون رو با هم پس میدادن!

My DaddyWhere stories live. Discover now