my Daddy prt20

6.8K 1.1K 293
                                    

نمیدونست دقیقا داره کجا میره...فقط میخواست تا جایی که

پاهاش توان داره از اون خونه کوفتی و صاحب کوفتی ترش

دور بشه!

بکهیون بچه پرورشگاهی بود درست! ولی دلیل نمیشد چانیول

به خودش اجازه بده که این مسئله رو بکوبونه تو صورتش...

نکنه چانیول فکر میکرد تو آون پرورشگاه آداب کونی بودن رو

بهشون آموزش دادن؟

بکهیون حاضر بود قسم بخوره تمام اون آداب رو خودش تنهایی

فرا گرفته بود/:

تا جایی که تو سینه کوچکش احساس سوختگی کرد دوید و در

آخر خودش رو تو کوچه بن بستی پیدا کرد...چرا اومده بود

اینجا؟

شاید با دیدن آدمای مستی که از این کوچه خارج میشدن پاش

رو تو اونجا گذاشته بود!

با دیدن نور تابلوی کوچکی که رو سر در یه زیرزمین بود توجهش

جلب شد!

"sex shot"

احتمال اینکه آدم کنجکاوی مثل بکهیون از این سر در به راحتی

بگذره صفر در صفر بود!

شاید واسه همین آخرین نگاه رو به سر کوچه انداخت و از پله

های زیر زمین پایین رفت!

وقتی داخل شد اول از همه صدای کر کننده موسیقی زد تو

گوشش و بوی گند الکل و عرق باعث جمع شدن صورتش

شد...اینجا چه جهنمی بود؟

با دیدن دختر پسر هایی که تو بغل هم لول میخوردن فهمید

واااو آومده تو یه بار اونم چه باری!

مطمینا پول ورودی این بار از پول بستنی که هر روز چانیول

براش میخرید ارزون تر بود!

به روی صندلی گوشه سالن نشست و با دیدن بار تندری که برای

مرد مستی ویسکی میریخت تمام فیلم هایی که دیده بود جلو

چشماش رژه رفت!

کمی فراموشی بدک نبود؟

____________________________

_الو...من رسیدم!

چانیول حین اینکه داشت با عجله از ماشین پیاده میشد رو به

مرد پشت گوشی گفت و با حرف مرد که گفت "بیا داخل کوچه"

سریع قفل ماشینش رو زد و با پاهای بلندش به داخل کوچه

دوید و با دیدن مرد که براش داشت تکون میداد تند تر دوید!

تنها با دیدن سر در بار رنگش پرید... این دیگه چی بود؟

My DaddyWhere stories live. Discover now