part 46

713 141 4
                                    

بخاطر تاخیر تو اپ تو این مدت برای جبران براتون دو پارت اپ کردم پس بعد خوندن این پارت پارت بعد رو هم بخونیین 😁🤧
با تچکر سری جونتون🤧🥀
ووت و کامنتم یادتون نره دیگه🥺🥺🤧🥀

تهیونگ مظلومیت و کنار گذاشت و به جیمین خیره شد ... از چهره جیمین معلوم بود خیلی سختی کشیده و تا اونجایی که فهمیده بود مسبب بیشترشون برادراش بودن

سرش رو برگردوند و به جونگ کوک خیره شد ولی جونگ کوک جای دیگه ای رو نگاه می کرد اون ... به جیمین زل زده بود اخم غلیظی داشت و تو چشماش دیگه اون شیطنت نبود ... هر چیزی بود که بود حس خوبی نسبت به اون نگاه نداشت

برگشت و به جیمین نگاه کرد که بعد چند لقمه ظرف غذا رو کنار گذاشته بود و منتظر به بقیه نگاه می کرد
جین همونطور که نشسته بود و به نامجون که به یونگی و چانیول چیزی رو توضیح می داد خیره شده بود مدام حرف های نامجون که تو این مدت کوتاه بهش زده بود مرور می کرد ولی خاطراتی که داشت اتفاقاتی که از سر گذرونده بود هیچکدوم قابل بخشش نبود نامجون همش فکر می کرد که جین اون رو ترک کرده ولی غافل از اینکه جین با مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می کرد برای خودش و ... نامجون
خاطرات چیزی بودن که شاید تو زمان وقوعشون ساده از کنارش رد می شدیم ولی اثراتی که از خود برای سالیان سال به جا می گذاشتن چیزی نبود که بشه ساده ازش گذشت
خاطرات جین هم جدای از اون نبود خاطرات بد هنوزم دردناک بودن ولی خاطرات خوب دیگه اثرات خوبشون رو از دست داده بودن و با هر بار یاداوریشون فقط درد بود درد و باز هم درد ...

( فلش بک )

_هی هی هی جین صبر کن
نامجون بازوی جین رو در حالی که با عصبانیت به سمت اتاق مشترکشون می رفت گرفت درسته چند دقیقه قبل باز هم بحثشون شده بود ولی جین دیگه شورشو در اورده بود
با حرص بازو شو گرفت رو به بچه های تیمش گفت که زود برمیگرده و در حالی که بازوی جین رو توی دستش می فشرد دنبال خودش به داخل اتاق کشید و در رو محکم بست و جین رو اروم به سمت دیوار هل داد و مابین خودشو در گیرش انداخت و با جدیت به جین خیره شد
ولی جین به هر جایی جز چشمای نامجون خیره بود و این بیشتر نامجون رو عصبی می کرد ولی چیزی که بیشتر تعجبش رو بر می انگیخت این بود که جین هیچ تلاشی برای دور کردنش نمی کرد
_جین محض رضای ... اه خدا چرا بهم نگاه نمی کنی ؟
با فریاد گفت که جین کمی تو جاش پرید و بهش زل زد نامجون بادیدن چشمای اشکی جین به خودش و مسبب اون اشک ها که باز خودش بود لعنت فرستاد و با سر انگشتاش قطره های ریز اشک رو از صورتش پاک کرد و بی اختیار به جلو خم شو و بوسه ای به لب های جین زد و بعد از عقب کشیدنش به اغوشش کشید جین با صدایی بغض الود و خفه شده توی سینه نامجون گفت
+ت.. توو .. توی لعنتی بوسیدیش
و بغضش ترکید و با صدای بلندی هق زد و ما بین گریه هاش ادامه داد
+همش تقصیر ..‌ توعه ... از .‌.ازت متنفرررممم
نامجون اهی کشید دیگه کاملا مستی از سرش پریده بود و فقط گریه های جین بود که قلبش رو به درد میاورد دستش رو نوازش وار روی کمر جین کشید و برای ارم کردنش گفت
_جینی ... اون مستم کرد ... کسی که بوسیدش من نبودم اون بود ..‌. درسته همش تقصیر منه ... ولی خواهش می کنم از من متنفر نشو خواهش می کنم گریه نکن ... با هر بار اشک ریختنت میمیرم
هق های جین اروم تر شد و در نهایت قطع شد از نامجون فاصله گرفت که نامجون باز لب هاش رو مهمون یه بوسه ساده ولی پر از عشق کرد و عقب کشید جین با چشمای سرخ و نمدار که اثرات گریه چند ثانیه پیشش بود به نامجون زل زد و انگشتش رو تهدید وارانه به سمتش گرفت
+ف..فقط یه بار ... یه بار دیگه تکرار شه ... قول می دم با دستای خودم بکشمت
_مطمئن باش قبلش خودم جون خودم رو میگیرم ...

(پایان فلش بک)

از فکر بیرون اومد و به پشت نامجون زل زد که چطور داشت بچه ها رو برای سوگند خوردن اماده می کرد ... لبخند تلخی زد و اروم زمزمه کرد

+ولی نامجون تو بار دیگه تکرار کردی ولی ... نه من توان کشتنت رو داشتم نه خودت ... تو قولت رو شکستی اما من اونقدری دوست داشتم که فقط از عقب تماشات کردم و... ذره ذره نابود شدم



سلاااام
بچه واقعا بخاطر این وقفه که افتاد معذرت می خوام واتپدم همش هنگ می کرد نمی تونستم اپ کنم بخاطر همون امروز براتون دو پارت باهم اپ کردم

بزنین پارت بعد 😁

The legacy of immortalityWhere stories live. Discover now